از اینترنت اشیاء به سوی اینترنت همه چیز

شاید این جمله : از اینترنت اشیاء به سوی اینترنت همه چیز امروزه قابل درک باشد.در این مقاله به صورت کلی نگاهی بر این مساله داریم.

با پیشرفت فناوری‌های ارتباطی، مفهوم اینترنت اشیاء (IoT) به عنوان یک مفهوم حیاتی در دنیای امروز مطرح شده است.

اما آیا می‌دانید که اینترنت اشیاء به کجا می‌رود؟

با پیشرفت فناوری،اینترنت اشیاء به سمتی می‌رود که همه چیز به اینترنت متصل شود. که شامل خودروهای برقی گرفته تا دستگاه‌هایی که در خانه دارید میشود. و این به معنای ایجاد اینترنت در همه چیز (IoE) “Internet of Everything” است.

مفهوم اینترنت اشیاء به یک سطح جدید از پیشرفت رسیده است. یک جایی که نه تنها اشیاء در ارتباط با یکدیگر قرار می‌گیرند، بلکه ذهن انسان نیز به این شبکه متصل می‌شود.

این به معنای ایجاد یک فضای مجازی واقعی است که همه چیز در آن در ارتباط با یکدیگر قرار دارد، از دستگاه‌ها و سنسورها تا انسان‌ها و فرآیندها.

در این سناریوی جدید، ما دیگر نیازی به فعال کردن یا کنترل دستگاه‌ها به صورت دستی نداریم. میتوان به جای این کار، از ذهن متصل به اینترنت که به این ارتباطات اضافه شده است، بهره می‌بریم.

به عبارت دیگر، ما می‌توانیم اشیاء را به طور ذهنی کنترل کنیم، فقط با اندیشیدن در مورد آنچه که می‌خواهیم.

برای مثال: می‌توانید در خانه خود باشید و احساس کنید که اگر دمای محیط خنک تر بود احساس بهتری داشتید و یا نور لامپ ها زیاد است و شما را آزار میدهد. تنها با فکر کردن به این موضوعات IoE دما و نور محیط را بر اساس آن چیزی که در ذهن شما بود تنظیم میکند.

پس از دنیای Internet of Things یا IoT در ادامه داستان IoE یا Internet of Everything، مفهوم جدیدی از هوشمندی را به جهان ما وارد کرده است.

یک مفهوم که دنیای ما را به یک فضای متصل و هماهنگ تبدیل می‌کند. این تغییر پارادایم از IoT به IoE، به ما امکان می‌دهد تا با استفاده از ارتباطات بیشتر و هماهنگی بیشتر، زندگی مدرن را به شکلی کاملاً جدید تجربه کنیم.

 

تفاوت IoE از IoT در چه چیزی است؟

با پیشرفت فناوری، IoT دستگاه‌ها را به اینترنت متصل می‌کند، اما IoE به دنبال ارتباط و هماهنگی بین همه چیز است. این به این معناست که IoE به طور جدی‌تر و گسترده‌تر به اتصال و تعامل بین دستگاه‌ها، اشیاء و حتی موجودات زنده می‌پردازد و بر اساس داده‌های جمع‌آوری شده از آنها تصمیم‌گیری می‌کند.

 

کاربردهای عملی IoE:

  1. خانه هوشمند: در یک خانه هوشمند، می‌توان از IoE برای کنترل و مدیریت هوشمندانه‌تر دستگاه‌های مختلف استفاده کرد. برای مثال: از طریق یک بسته‌ی هوشمند می‌توان نورپردازی، سیستم گرمایش و سرمایش، و حتی دستگاه‌های آشپزخانه را به هماهنگی بالاتری کنترل کرد.
  2. شهر هوشمند: در یک شهر هوشمند، IoE می‌تواند به بهبود مدیریت ترافیک، سیستم‌های روشنایی عمومی هوشمند، و حتی مانیتورینگ آلودگی هوا کمک کند.
  3. صنعت : در صنعت، IoE امکان اتصال و هماهنگی بین دستگاه‌های صنعتی را فراهم می‌کند. که این امر به بهبود کارایی و کارآیی فرایندهای صنعتی کمک می‌کند.
  4. بهداشت و درمان هوشمند: در حوزه بهداشت و درمان، IoE می‌تواند به مانیتورینگ و مدیریت بهتر بیماران، دستگاه‌های پزشکی هوشمند، و حتی رصد و پیش‌بینی اپیدمی‌ها کمک کند.
نتیجه‌گیری:

“از اینترنت اشیاء به سوی اینترنت همه چیز، یک تحول بزرگ در دنیای فناوری رخ داده است. این تحول باعث پیشرفت چشمگیری در ارتباط و هماهنگی اشیاء، از وسایل خانگی گرفته تا صنعت، شهرها و سازمان‌ها شده است.”

با بهره‌گیری از IoE، می‌توانیم به یک زندگی هوشمند‌تر، امن‌تر و پایدارتر دست یابیم.

 

علیرضا بهرامی نسب

۱۴۰۳/۰۲/۰۲

چگونه در زمان رکود تورمی کسب و کار را اداره کنیم؟

چگونه در زمان رکود تورمی کسب و کار را اداره کنیم؟

تورم برای رهبران شرکت های بزرگ آمریکا تورم بالا عاملی ناخواسته و همچنین موضوعی نا آشناست.

وارن بافت 91 ساله، مسن ترین رئیس در بین شرکت های بزرگ آمریکا در سال 2011 نسبت به خطرات افزایش قیمت ها به سهامداران خود هشدار داده بود.

در سال 1979 پل ولکر مبارز اصلی تورم رئیس فدرال رزرو شد. در زمان شروع به کار که مصادف شده بود با زمان جان گرفتن نظام سرمایه داری، جهان آن زمان در حال آغاز عصر تورم پایین و سود بالا بود.

قیمت سهام شرکت ها بین بحران مالی جهانی سال 2007-2009 و همه گیری کرونا شروع به افزایش کرده بود.

تورم برای مدتی همچنان بالا ماند. در 7 ژوئن بانک جهانی هشدار داد که چند سال تورم بالاتر از سطح متوسط خواهد بود و رشد اقتصادی هم پایین تر از حد متوسط خود میباشد.

یک مطالعه جدید که توسط Marijn Bolhuis، Judd Cramer و Lawrence Summers انجام شده نشان میدهد اگر تورم را به طور مداوم اندازه گیری کنیم، نرخ مقدار امروز آن نزدیک به اوج سال 1980 است.

همانطور که در حال حرکت آرام به سوی آینده هستیم ” رکود تورمی ” مردم را به خود مشغول کرده است. مدیران امروز ممکن است خود را درگیر نبرد سنگین ببینند، آنها یک بحران مالی و یک بیماری همه گیر تجربه کرده اند.

با این حال چالش رکود تورمی نیازمند ابزار متفاوتی است که نیازمند ترفند های جدیدی است.

پس چگونه در زمان رکود تورمی کسب و کار را اداره کنیم؟

وظیفه اصلی تیم های مدیریتی امروزه باید جنگ بر سر جریان نقدینگی باشد. که این موضوع نیازمند تلاش مضاعف روی منابع درآمدیست.

اما اختلالات به طور قطع ادامه خواهد داشت. شرکت ها باید دو استراتژی را در پیش گیرند یکی کاهش هزینه ها و دو انتقال تورم به مشتریان بدون کاهش حجم فروش.

کاهش هزینه ها آسان نخواهد بود قیمت کالاها، حمل و نقل و نیروی کار همچنان پر هزینه هستند. محدودیت ها کاهش یافته ولی هنوز پابرجاست.

در ماه آوریل شرکت اپل با کمبود تراشه های رایانه ای مواجه شد و باعث زیان این شرکت شد.

پس از ماه ها استخدام فراوان توسط شرکت های بزرگ اکنون آنها به دنبال محافظت از حاشیه سود با ذخیره بیشتر منابع از سمت کارگران هستند. در آمریکا دستمزد سالانه بیش از 5% افزایش داشته و میزان اخراج ها بسیار کم شده.
روسای آمریکایی نسبت به همتایان اروپایی خود با سختگیری بیشتری عمل میکنند. ایلان ماسک طی نامه ای 10% حقوق تعدادی از کارمندان خود را کاهش خواهد داد.

به مرور برخی شرکت ها شروع به اخراج کارکنان خود کرده اند و صحبت ها روی سیستمی کردن کارها و بالا بردن کارایی کارمندان انجام میشود.

بسیاری از مشاغل یاد گرفته اند بدون افزایش قیمت و کاهش تقاضا چگونه خود را حفظ کنند.

شرکت هایی که این قدرت را دارند اکثرا دارای چه ویژگی هستند؟

1. رقابت پذیری، ناتوانی مشتریان از اجتناب یا به تاخیر انداختن خرید، جریان های درآمدی مرتبط با تورم  2. داشتن برند قوی.

با این شرایط شرکت ها افزایش قیمت بیش از این محصولات خود را پر خطر میدانند. مدیران اکنون بر اساس الگوریتم هایی که در گذشته تجربه کرده اند قیمت ها را به نسبت تقاضا تنظیم میکنند و سعی میکنند مدیریت دقیقی روی این موضوع داشته باشند.

با این وجود شرکت ها همچنان باید دیدگاه بلند مدتی در مورد مدت زمان ماندگاری قیمت های بالا و محدودیت ها داشته باشند.

با این حال شرکت ها باید تمرکز زیادی بر سرمایه در گردش خود داشته باشند. شرکت والمارت تقریبا یک پنجم ارزش بازار خود یعنی حدود 80 میلیارد دلار را در اواسط ماه می از دست داد.
همه اینها ارزیابی عملکرد یک کسب و کار را دشوار میکند. آقای بافت در نامه ای که به سهامداران خود در سال 1980 داد به آنها یادآوری کرد که سود باید متناسب با افزایش قیمت ها، بدون افزایش سرمایه انجام شود تا مبادا شرکت ها شروع به جویدن سرمایه سرمایه گذاران کند.

شاید لازم باشد آقای بافت مجدد در سال 2023 همان پیغام را به سهامداران خود بدهد.

منبع : اکونومیست

1401/03/24

علیرضا بهرامی نسب

تغییرات بزرگ در کسب و کار جهانی

قطعا با پیشرفت تکنولوژی همه روزه شاهد تغییرات بزرگ در کسب و کار جهانی هستیم.

زمانی رو بخاطر بیاورید که خودروهای آمریکایی با 2000 قطعه ساخته میشد. این خودرو ها 17 لیتر بنزین مصرف میکردند و وزنی معادل یک و نیم تن داشتند.

تکنولوژی جدید در دنیا حاکم شد و خودرو های با 1000 قطعه و مصرف سوخت 7 لیتر و وزنی معادل یک تن جای خودروهای قدیمی را گرفت .این مسئله باعث از بین رفتن بخش عظیمی از مشاغل قطعه سازی که خود را برای دنیای جدید آماده نکرده بودند.

این کاهش قطعات و کاهش مصرف انرژی و سبک سازی باعث کاهش هزینه های تولید شد و ساختارهایی که گران میساختند و گران اداره میشدند حذف شدند.

آیا اینچنین تغییر مجددی در دنیا قابل انتظار نیست ؟

امروز تسلا و شرکت های ایلان ماسک نماد تغییرات بزرگ آینده هستند. خودروهای تسلا با وزن بسیار سبکتر نسبت به قبل و مصرف سوختی که برقی شده و تعداد قطعات بسیار کمتر نسبت به قبل ساخته میشوند.

امروزه دیگر نیاز نیست برای انتقال اینترنت با هزینه های فراوان از این سمت اقیانوس به آن سمت آن سیم کشی کنیم و اینترنت را منتقل کنیم.

استارلینک به صورت ماهواره ای با کمترین هزینه این کارو برای شما قراره انجام بده. وزن سازه های مسکن در اروپا در حال حاضر نصف وزن ایران را دارند، طی سالهای آینده وزن سازه ها در اروپا نصف امروز خواهد شد و افرادی که سنگین تولید کنند شرایط خوبی نخواهند داشت.

خب فقط در این زمینه ها تغییر خواهیم داشت ؟

خیر همه مشاغل به همین سمت خواهند رفت. همه واحدهایی که با استفاده از مواد اولیه محصولی تولید میکنند باید به سمت کاهش مصرف مواد اولیه تولید و انرژی بروند.

شما باید در آینده نصف امروز کارمند داشته باشید و بخش اعظم کارها را با استفاده از کامپیوتر و اینترنت انجام دهید. شما باید نصف امروز فضا برای کار خود نیاز داشته باشید.

و برای کسب و کار خود باید نصف امروز پول خرج کنید و مابقی پول خود را در جیب خود بگذارید. شما باید خود را برای دنیای جدید آماده کنید.

علیرضا بهرامی

1400/12/27

ویروس کرونا و قیمت مسکن در جهان

ویروس کرونا و قیمت مسکن در جهان به چه صورت است؟

در طول رکود جهانی بعد از سال 2008 متوسط قیمت جهانی خانه ها 10% کاهش یافت و میلیاردها دلار از دارایی های مردم از دست رفت.

محرک وضعیت فعلی اقتصاد که در آن قرار داریم این بار مسکن نیست و کرونا مارا به سوی عمیق ترین رکود از زمان رکود بزرگ سال 1930 سوق می دهد.

قیمت خانه ها در سه ماهه دوم سال 2020 میلادی ( بهار سال 1399 ) در بیشتر کشورهای با درآمد متوسط و پردرآمد افزایش یافته است.

در کشورهای ثروتمند چیزی حدود 5% افزایش قیمت را داشتیم ( نمودار 1) .

در مقیاس جهانی سهام بیشتر شرکت های تولید کننده مسکن با ریزش شدید مواجه شد و تا یک چهارم کاهش یافت اما در حال حاضر مقداری از زیان ها رو پوشش دادند و اوضاع کمی بهبود بخشید.

برخی بازار ها در حال پیشی گرفتن از بازارهای دیگر هستند.

در ماه آگوست ( اواسط تابستان ) قیمت خانه در آلمان 11% بیشتر از سال قبل بود.

رشد سریع قیمت ها در کره جنوبی و مناطقی از چین باعث شد دولت ها محدودیت هایی برای خریداران وضع کند.

در آمریکا رشد قیمت متوسط در بهار 2020 سریع تر از دوره سه ماهه منتهی به بحران مالی سال 2007 شتاب گرفته است.

سه عامل برای این اثر وجود دارد : سیاست های پولی بانک مرکزی آمریکا، سیاست های مالی و رفتار خریداران.
متوسط قیمت مسکن کشورهای گروه جی 7 و جهانی
 سیاست های پولی بانک های مرکزی

بانک های مرکزی جهان در سال جاری به طور متوسط نرخ بهره را 2% کاهش دادند و سود بانکی را به صفر نزدیک تر کردند.

این باعث کاهش هزینه وام گرفتن برای مردم شد. آمریکایی ها میتوانند با نرخ سالانه 2.9 درصد وام 30 ساله دریافت کنند.

در حالی که این میزان در ابتدای سال 3.7 درصد بود. مطالعات نشان میدهد با کاهش نرخ سود قیمت مسکن افزایش پیدا میکند.

در این شرایط مردم میتوانند وام های بزرگ بگیرند و مبلغ بازپرداخت آنها نیز نسبت به قبل کاهش یافته.

هم در آمریکا هم در انگلستان وام های رهنی در بالاترین سطح پس از بحران مالی قرار دارند.

البته این مطلب به این معنی نیست که گرفتن وام برای همه آسان شده و در واقع گرفتن وام برای بسیاری سخت شده است.

بانک ها که از تاثیر طولانی مدت ویروس کرونا ترس دارند و شرایط سختی را برای پرداخت وام به مردم قرار داده اند. اکنون 60% قبل بانک ها به مردم وام ارائه می کنند.

سیاست های مالی

عامل دوم که از اهمیت بیشتری برای این اوضاع متشنج برخوردار است.

در حالت عادی رکود مردم مثل قبل درآمد ندارند و شغل های خود را از دست میدهند، به همین دلیل مردمی که با وام خانه های خود را خریده اند خانه های خود را از دست می دهند.

در کشورهای ثروتمند اما اوضاع اینگونه نیست. دولت ها در کشورهای ثروتمند کمک های مالی زیادی به مردم خود کرده اند.

در بهار سال 2020 درآمد خانوار ها در کشور های جی 7 بیش از 100 میلیارد دلار و بیشتر از مبلغ قبل از همه گیری کرونا بود، حتی با وجود از بین رفتن میلیون ها شغل.

از اقدامات دیگر کشورها میتوان به اسپانیا اشاره کرد. اسپانیا به وام گیرندگان اجازه داد بازپرداخت وام های خود را به حالت تعلیق درآورند.

هلند به طور موقت سلب مالکیت مسکن به دلیل بدهی را ممنوع کرد.

انگلستان هم مصادره ملک های مردم را به دلیل بدهی بیش از 93% کاهش داد.

در آمریکا هم سلب مالکیت به کمترین مقدار خود از سال 1984 رسید.

رفتار خریداران

در سال 2019 به طور متوسط خانوار 19% درآمد خود را به مسکن اختصاص دادند.

چیزی که مشخص است مردم در بیشتر شهرها در صدد افزایش متراژ خانه های خود هستند و شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تمایل مردم به زندگی در حاشیه شهرها بیشتر از قبل شده است.

داده های اطلاعاتی Zillow نشان میدهد قیمت مسکن در حواشی شهرها با همان درصد رشد مرکز شهر در حال افزایش است.

در انگلستان هم قیمت خانه ها 4% و قیمت آپارتمان ها حدود 1% رشد داشته است.

آیا قیمت مسکن به روند صعودی خود ادامه میدهد ؟

دولت ها به آرامی برنامه های نجات اقتصاد خود را اجرایی میکنند ولی هیچکس نمیداند در پایان چه اتفاقی خواهد افتاد.

سطح بالای عدم اطمینان اقتصادی مانع سرمایه گذاری می شود. در آمریکا از زمان شیوع کرونا ساخت مسکن 17% کاهش یافته است.

تجربه آخرین رکود اقتصادی نشان می دهد که حتی در صورت بهبود اقتصاد ساخت و ساز عقب است.

رکود پیش رو ممکن است بیش از رکودهای قبلی به طول بیانجامد.

منبع : Economist

ترجمه : علیرضا بهرامی

خروج آمریکا از خاورمیانه

در این مقاله خروج آمریکا از خاورمیانه و تاثیرات آن را بررسی خواهیم کرد!

آمریکا در آستانه تغییر استراتژی ۷۵ ساله خود نسبت به ریاض و منطقه خاورمیانه قرار دارد.

در گذشته آمریکا وابستگی شدیدی به نفت خاورمیانه داشت و با کوچکترین تغییرات در قیمت نفت و در خطر افتادن مبادلات آن اقتصاد آمریکا با مشکلات زیادی مواجه میشد.

اما چیزی که امروز میتواند اقتصاد آمریکا را با مشکل مواجه کند کرونا و مشکلات مشابه آن است.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده در اکتبر سال ۲۰۱۸ گفت که خانواده سلطنتی عربستان سعودی بدون آنها بیشتر از دو هفته دوام نخواهد آورد.

هفته گذشته اما دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده بالاخره به غرایز ضد سعودی خود جامه عمل پوشاند.

شنبه ۲۷ اردیبهشت برابر با ۱۶ ماه مه، جان بردلی، نویسنده، روزنامه‌نگار و متخصص حوزه خاورمیانه در مجله اسپکتی تور نوشت: ترامپ دستور برچیده شدن پدافند هوایی پاتریوت را از این کشور صادر کرده است.

این سیستم ضد موشکی پس از حمله موشکی به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان به این کشور ارسال شد. ترامپ همچنین دستور به فراخوانی صدها سرباز و نیروی دریایی آمریکا از خلیج فارس داده است.

حضور ناوهای جنگی آمریکا با ده‌ها فروند جنگنده‌های هوایی این کشور در آب‌های خلیج فارس در برابر هرگونه بی‌ثباتی احتمالی حیاتی به‌حساب می‌آید.

چیزی که مشخص است آمریکا نمیتواند با قدرتی که چین دارد در چند جبهه جنگ کند. از این رو سیاست آمریکا از حضور در خاورمیانه و غارت کشورهای عربی به مهار چین تغییر کرده.

در گذشته نفت بسیار ارزشمندتر از امروز بود، امروزه با آمدن فناوری های نو برای انرژی و همچنین خودکفا شدن آمریکا در استخراج نفت سیاست گذشته لازم بود تغییر کند.

با خروج آمریکا یک خلا بزرگ قدرت در خاورمیانه ایجاد خواهد شد و برای پر کردن این خلا ایران، ترکیه و اسرائیل گزینه های اصلی هستند.

با خروج آمریکا احتمال توافق ترامپ با ایران به شدت افزایش خواهد یافت و اقتصاد در خاورمیانه تغییرات اساسی را تجربه خواهد کرد.

اعرابی که به فروش نفت و تامین غذا و امنیت از طریق آن عادت کرده بودند باید به فکر تغییر باشند. توافق امارات و اسرائیل هم میتوان جزو این تغییرات که امارات در پیش گرفته دانست.

با خروج آمریکا از خاورمیانه ریسک اقتصادی توافق با آمریکا بالا خواهد رفت که مستلزم تغییر استراتژی های سرمایه گذاری خودمان باید باشیم.

جهان بعد از کرونا با تغییرات بزرگی روبرو خواهد بود و هیچگاه به دوران قبل از کرونا برنمیگردیم.

علیرضا بهرامی 1399/06/19

اصل پیش پا افتادگی ( Commonplace )

اصل پیش پا افتادگی ( Commonplace ) چیست؟

نورس‌کوت پارکینسون، مورخ و نویسنده انگلیسی در سال ۱۹۵۷ «اصل پیش‌پاافتادگی» یا «قانون علاقه به چرندیات» را مطرح کرد.


او متوجه شد مردم به موضوعات مبتذل و پیش‌پاافتاده ارزشی بسیار بیشتر از موضوعات تخصصی می‌دهند.

نظریه‌ی پارکینسون بر اساس مشاهداتش از کمیته مسئول تصویب طرح احداث یک نیروگاه اتمی بود. 

ماجرا از این قرار بود افراد کمیته اکثر وقت جلسات را صرف بحث روی موضوعات بیهوده و پیش‌پا افتاده و غیرمهم، ولی قابل فهم برای عوام کرده بودند.

درباره امضای قرارداد ده میلیون پوندی ساخت راکتور ظرف ۲.۵ دقیقه گفتگو تصمیم‌گیری شد. اما کمیته روی پارکینگ دوچرخه‌ ۴۵ دقیقه بحث کرد تا میان پارکینگ «بهتر و راحت‌تر» یا «ساده‌تر و ارزان‌تر» تصمیم بگیرد. حال آنکه فرق دو حالت فقط حدود ۵۰ پوند بود.

یک راکتور بقدری پیچیده و گران‌قیمت است که یک انسان معمولی قادر به درک آن نیست .و تخصصی در مورد ساختار و تجهیزات آن ندارد. لذا به راحتی با جمع کنار می‌آید و برای اینکه احمق به نظر نرسد سکوت می‌کند.


اما همه می‌توانند یک پارکینگ دوچرخه ارزان و ساده را در ذهنشان مجسم کنند و هرکسی می‌تواند یکی از آنها بسازد.

در نتیجه افراد عادی برای اینکه در بحث حضور داشته و درتصمیم‌سازی نقش داشته باشند وارد این بحث کم ‌اهمیت شده و برنامه‌ریزی برای این موضوع ساده منجر به بحث‌های چرند بی‌پایان می‌شود. و هرکسی می‌خواهد چیزی اضافه کند و سهم خودش را در تصمیم‌گیری کلان نشان دهد.

اصطلاح «ساختن پارکینگ دوچرخه» استعاره از بحث‌های بی‌اهمیتی است که منجر به مذاکرات گسترده می‌شوند. پای مردم و رسانه‌ها را به میان می‌ کشند و باعث غفلت از موارد مهم و اصلی می‌شوند. چرا که برای گفتگوی بی‌خاصیت طولانی در مورد موضوعات پیش‌پاافتاده مدرک و تخصص خاصی نیاز نیست و می‌توان تا پایان دنیا در مورد آن بحث کرد.

امیدواریم در این مقاله توانسته باشیم توضیحاتی درباره اصل پیش پا افتادگی ( Commonplace ) به شما بدهیم.

سندروم باکستر چیست ؟

سندروم باکستر چیست ؟در این مقاله به صورت کامل این مطلب را توضیح خواهیم داد.

سندروم (به انگلیسی: Syndrome) یا نشانگان در پزشکی و روانشناسی آمیزه‌ای از علائم و نشانه‌ها که حاکی از اختلالی خاص است.

 به معنی مجموعه‌ای از خصوصیات قابل تشخیص بالینی است.

شامل نشانه‌های بیماری (که توسط بیمار گزارش می‌شود).

علائم پزشکی (که توسط پزشک دریافت می‌شود) و پدیده‌ها و خصوصیاتی که معمولاً با هم اتفاق می‌افتند (دیکشنری پزشکی دورلند).

سندروم به معنی مجموعه ای از علائم بیماری است که به توسط پزشک مشاهده میشود. و یا توسط بیمار احساس میشود.

کلمات سندروم و بیماری در بعضی قسمت های طب بجای یکدیگر بکار میروند. ولی برای بعضی بیماری ها از همان ابتدای کشف شدن لفظ سندروم بکار برده میشود.

معمولا وقتی چند علامت همراه یکدیگر در بیماری دیده میشود. و کسی که متوجه آن شده نمیتواند علت خاصی برای بروز آن علائم بیابد به مجموعه آن علائم سندروم میگوید.

بسیاری از بیماری ها را در ابتدای کشف سندروم نامیده اند. علت بعضی از آنها بعدا کشف شده ولی نام سندروم همچنان برای آنها بکار برده می شود.

نشانگان یا سندروم، بیشتر در دنیای پزشکی و ادبیات اطباء به کار برده می شود.

سندروم های زیادی در اطراف ما وجود دارد. و برای مبارزه با آن تلاش های بسیاری شده است. مانند سندروم داون، سندروم خستگی مزمن و…

اما سندروم باکستر دیگر چیست ؟!

در صحنه‌ای از فیلم تایتانیک در حالی که کشتی در اثر برخورد با کوه یخ دچار صدمه‌ی جدی شده بود. گروهی نوازنده در عرشه‌ کشتی مشغول اجرای قطعات برگزیده از موسیقی کلاسیک بودند!

آنان کار خود را به بهترین نحو اجرا می‌کردند. و دقت می‌کردند که کیفیت کارشان تحت تأثیر شرایط نامناسب موجود قرار نگیرد!

اما در یک کشتیِ در حالِ غرق‌شدن و در میان مسافرانی که از حول و وحشت در حال سراسیمه دویدن به این‌سو و آن‌سو هستند، چه اهمیتی دارد که موسیقی کلاسیک با بهترین کیفیت اجرا شود؟!

مثالی دیگر می‌تواند از کتاب “قلعه حیوانات” باشد.

طبق ماجرای این کتاب، حیوانات دست به دستِ هم می‌شوند و ارباب و خانواده‌اش را از مزرعه بیرون می‌کنند. و خود مدیریت مزرعه را به دست می‌گیرند.

اولین کار آن‌ها تنظیم عهد نامه‌ایست که طبق آن همه‌ی حیوانات باهم برابرند و هیچ‌کس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند.

اما چیزی نمی‌گذرد، خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام‌آرام عهدنامه را تغییر داده و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه‌ای وضع می‌کند.

در این میان، اسبی در مزرعه زندگی می‌کند به نام “باکستر” که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه‌ی حیوانات است.

حیوانات از او می‌خواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند. اما باکستر، سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه‌ای ندارد.

شُعار او این است: “من کار می‌کنم!” و احساس می‌کند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد. و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد.!

گرچه باکستر می‌توانست از اتفاق وحشتناکی که درقلعه حیوانات رخ می‌دهد جلوگیری کند، چنان با وجدان و شرافتمندانه سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از تغییرات باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!

در جریان زندگی هستند افرادی که چنان سرشان به کار و تخصص خود گرم است که فراموش می‌کنند کل این زندگی، سازمان یا کشور به کدام سو حرکت می‌کند. بسیاری از افراد باهوش و سختکوش گرفتار “سندروم باکستر” می‌شوند و جهت‌گیری درست و به‌موقع را از یاد می‌برند.

سپس در آخر تعریف گفته می شود:”باکستر جماعت‌ها” آدم‌های خوب و باشرافتی هستند اما بر اولویت نادرستی تمرکز کرده‌اند.

باهوش ترین و سختکوش ترین آدمها گرفتار «سندروم باکستر» می شوند و جهت گیری راهبردی و کلان را از یاد میبرند.

«باکستر جماعت ها» آدم های خوب و باشرافتی هستند اما بر اولویت نادرستی متمرکز هستند.

اشاره کردن به موضوع “سندروم باکستر” یک طعنه زیرکانه به مبحث فردگرایی و کاپیتالیسم است .

چنان که در این رابطه گفته می شود یکی از افسون های جامعه سرمایه داری «تخصصی شدن» است.

در پایان، نمونه هایی از سندروم (یا نشانگان) باکستر را می توان به صورت زیر اشاره کرد:

۱- در زندگی شخصی: شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، اگر خانواده تان در حال از هم پاشیدن است، در یک خانواده در حال از هم پاشیدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. (تایتانیک را به خاطر بیاورید)

۲- در راهبری سازمانی: سازمان شما در تولید محصول فعلی مثلا چرتکه توانمند است، در این بازار رو به افول و کاهش، مدیریت کیفیت و دریافت ایزو در اولویت قرار ندارد. بلکه اولویت نوآوری و ارایه محصولاتی متفاوت است برای ادامه حیات.

۳- در کشورداری: در کشوری که از بیکاری و بیکارگی رنج می برد، تلاش شرافتمندانه و تمرکز صِرف روی صنایع سرمایه بر اشتباه است. شما می توانید پیشروترین کشور دنیا در صنایع های تک و سنگین باشید اما مردمان شما از فرط بیکاری به فروپاشی خانواده، دام بیکارگی و اعتیاد افتاده باشند.

باشد که به سهم خود، از جنبه مدیریتی نگاهی جالب به این پدیده ظاهرا رایج انداخته باشیم.

منبع : انجمن علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران 

تئوری قوی سیاه ( Black Swan Theory )

درباره تئوری قوی سیاه ( Black Swan Theory ) چیزی میدانید؟

امشب میخواستم در مورد مدیریت در حین بزرگ شدن یک مجموعه بنویسم. ولی نظرم عوض شد چون دیدم پیچیده تر از اینه که من با چند ساعت فکر کردن دربارش مطلبی بنویسم.

پس اون بمونه یه زمان دیگه و الان یه تئوری که شاید بیشترمون نمیدونستیم یه مطلب مینویسم، تئوری قوی سیاه.

زمان های قدیم در فرهنگ غرب قوی سفید رو مظهر پاکی و قوی سیاه که اصلا ندیده بودند و فکر هم نمیکردن. همچین چیزی وجود داشته باشه رو مظهر شر و شیطان میدونستن.

این باور اونقدر توی مردم غرب نفوذ داشت. که حتی در رقص باله دریاچه قو اثر چایکوفسکی قوی سیاه، جادوگری بود که تلاش میکنه شاهزاده زیگفرید را فریب بده. ( فیلم قوی سیاه Black Swan 2010  به کارگردانی Darren Aronofsky رو توصیه میکنم ببینید این موضوع برجسته است توی این فیلم ).

تصور کنید توی اون شرایط یه عده به قاره استرالیا مهاجرت میکنن و اونجا با چیزی مواجه میشن که اصلا باور نمیکردن همچین چیزی وجود داشته باشه. قوی سیاه!

این موضوع به تنهایی اهمیت زیادی نداره. ولی این موضوع که دانش بشریت چقدر محدود هستش خیلی خودشو نشون میده. 

به نظر ای مساله هم پر رنگه که ما فقط بر اساس چیزهایی که میبینیم قضاوت میکنیم و نه چیزهایی که ندیدیم و به قولی ما دنبال چیزهایی هستیم که دانایی ما را تایید کنند و نه نادانی ما را.

تصور کنید نه عامه مردم بلکه حتی پرنده شناسان هم چیزی به اسم قوی سیاه فکر نمیکردن وجود داشته باشه و کلی ازش داستان درست کنند و به یک باره بدونید همچین موجودی وجود داره.

بعد از این جریان خیلی تلاش شد که این باور که قوی سیاه نماد شیطان هستش رو از باور مردم پاک کنن و حتی تعدادی از این قوی ها رو به قاره اروپا بردند.

توی ویکی پدیا میتونیم بخونیم که : افسانه یا باور ایرانی درباره قوها بسیار رومانتیک است. گویند وقتی قو می‌خواهد بمیرد یا به پایان عمرش نزدیک می‌شود، مکانی را انتخاب می‌کند که در آنجا عاشق شده است.

و چون این عاشقی در روی آب بوده پرنده عاشق در همان نقطه خودش را غرق می‌نماید.


نسیم طالب، نویسنده لبنانی، کتابی به نام قوی سیاه نوشته.

که این کتاب یه مدت از پرفروش ترین کتاب ها به نقل از روزنامه نیویورک تایمز بوده و توی این کتاب یه سری از رخداد ها رو قوی سیاه معرفی میکنه. این رخداد ها باید ۳ تا ویژگی داشته باشن :

۱- خیلی خیلی نادر 

2- غیر قابل پیشبینی

۳- بسیار تاثیرگذار باشه در نوع خودش

«نسیم نیکلاس طالب حوادث جنگ جهانی اوّل، فروپاشی شوروی سابق، ابداع و ظهور وب و حمله سپتامبر ۲۰۰۱ به برج‌های دوقلو را جزو رویدادهای قوی سیاه قلمداد میکنه. در نهایت بازم خوبه این موضوع رو تاکید کنیم که ما فقط چیزهایی که میبینیم فکر میکنیم درسته و چیزهایی که نمیبینیم طبیعتا درکی ازش نداریم….

تئوری سوسک در توسعه شخصی

تئوری سوسک در توسعه شخصی به چه معناست؟

در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر می‌زند و بر روی یک خانمی می‌نشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن می‌کند.

او وحشت‌زده بلند می‌شود و سعی ‌می‌کند با پریدن و تکان دادن دست‌هایش سوسک را از خود دور کند. واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت‌زده می‌شوند.

بالاخره آن خانم موفق می‌شود سوسک را از خود دور کند. سوسک پر می‌زند و روی خانم دیگری نزدیکی او می‌نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش می‌شود که همین حرکت‌ها را تکرار کنند!

پیشخدمت به سمت آنها می‌دود تا کمک کند. در اثر واکنش‌های خانم دوم، این بار سوسک پر می‌زند و روی پیشخدمت می‌نشیند. پیشخدمت محکم می‌ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه می‌کند. زمانی که مطمئن می‌شود، سوسک را با انگشتانش می‌گیرد و به خارج رستوران پرت می‌کند.

در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه می‌کردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟

اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟

چرا او تقریبا به شکل ایده‌آلی این مسئله را حل کرد، بدون این‌که آشفتگی ایجاد کند؟

این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم‌ها شده بود. بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.

من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من می‌شود، بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت می‌کند. این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت می‌کند، این ناتوانی من در برخورد با این پدیده ‌است که موجب ناراحتیم می‌شود.

من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.

آن خانم‌ به اتفاق رخ‌داده واکنش نشان داد، در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد. واکنش‌ها همیشه غریزی هستند در حالی‌که پاسخ‌ها همراه با تفکرند.

نحوه واکنش‌های ما به مشکلات و نه خود مشکلات است که می‌تواند در زندگی بحران ایجاد کند. این مفهوم مهمی در فهم زندگی است.

آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است. او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است.

منبع این متن

اصل پارتو یا قانون ۲۰/۸۰

اصل پارتو یا قانون ۲۰/۸۰ یا قانون افراد اندک اساسی (law of the vital few). بیان می‌کند که:۸۰ درصد رخدادها از ۲۰ درصد دلایل بوجود می‌آید. 

جوزف ام جوران که شغل مشاور مدیریتی داشته این اصل را ارائه داده و نام آنرا از نام ویلفردو پارتو، اقتصاددان ایتالیایی گرفته که در سال ۱۹۰۶ دریافت ۸۰ درصد زمین‌های ایتالیا در دست ۲۰ درصد مردم آن کشور است.

همچنین پارتو دریافته بود که ۸۰ درصد نخودفرنگی‌های باغچه‌اش در ۲۰ درصد غلاف‌های نخودفرنگی قرار دارند.

اصل پارتو یک قاعده سرانگشتی رایج در تجارت است. برای مثال «۸۰ درصد فروش‌ها مربوط به ۲۰ درصد مشتریان است»

از لحاظ ریاضی اصل پارتو یا قانون ۲۰/۸۰ از توزیع قانون توان با مجموعه پارامترهای ویژه پیروی می‌کند. (با نام توزیع پارتو نیز شناخته می‌شود) و بسیاری از پدیده‌های طبیعی از این توزیع پیروی می‌کنند.

  • ۸۰% کسب و کار شمارا ۲۰% از مشتریان شما تشکیل می دهند.
  • ۲۰% خدمات یا محصولات شما ، ۸۰% سود شما را رقم میزند.
  • ۸۰% شکایات مشتری ها از ۲۰% علل عمده شکایات نشات میگیرد.
  • ۲۰% تلاش و زمان شما ۸۰% نتایج مورد انتظار شما را ایجاد می نماید.
  • ۸۰% نزول بهره وری کسب و کار شما ناشی از ۲۰% دلایل ایجاد آن است.
  • ۲۰% کارکنان شما مسئول ۸۰% از خروجی ها و نتایج سازمان شما هستند.
  • ۸۰% ارزش کسب و کار شما حاصل ۲۰% از مراحل کار شماست.

این مطلب که توی این پست نوشتم یجورایی شبیه همون انتخاب قورباقه بزرگتر توی کتاب قورباغه ات را قورت بده (از اینجا میتونید کتاب رو بخونید ) هستش. که موضوع بسیار جالبیه و ما میتونیم با اجرای این روند توی زمان و هزینه های خودمون صرفه جویی کنیم .

این قانون شامل یه بخش محدود مدیریتی نمیشه و کل زندگیمون میتونیم استفاده کنیم.

یه مثال ساده واسه مذاکره های خودتون که خیلی هم مهم هستند. فرض کنید با دختر مورد علاقه تون برای اولین بار صحبت میکنید یا اینکه برای کاری که قصد انجامشو دارید دنبال شریک میگردید.

و یا اصلا بزرگترش کنیم شرکتی دارید که میخواید یه قرارداد بزرگ ببندید و خیلی بزرگترش کنیم.

اصلا بریم سر مسئله برجام  که مذاکرات پیچیده ای بود. عرف اینه که توی مذاکرات مهم ما ۸۰% موارد مهم توی ۲۰% زمان آخر مذاکره رقم میخوره. و باید انرژی و آمادگی لازم برای ۲۰% آخر داشته باشیم.

یه مثال دیگه بزنم: فکر کنید از شما یه تحقیق و ارائه برای دانشگاه خواستن و یا امتحان دارید. در حال درس خوندن برای این موضوع هستید.افرادی که ارائه اونها موفق تر هستش معمولا توی ۲۰% آخر زمان ارائه مهمترین نتیجه رو میتونن به نفع خودشون رقم بزنن.

با برنامه ریزی هایی که از قبلش انجام میدن و بحث امتحان و درس هم ۸۰% مطالب مفید کتاب توی ۲۰% از بخش های کتاب هستش و بیشترین بهره رو میتونید ببرید.

و شما باید ۸۰% وقت مطالعه خودتونو برای اون ۸۰% مهم کتاب بزارید و ۲۰% زمان مطالعه رو به اون ۲۰% کم اهمیت کتاب اختصاص بدید.

ما معمولا این موارد رو رعایت نمیکنیم. و تمرکزمونو روی تک تک خط ها و پاراگراف های کتاب میزاریم. و این موضوع باعث میشه ما نتایجی که میگیریم همیشه کمتر از تلاش و انرژی که برای این موضوع گذاشتیم اغلب هم راضی نیستیم از نتایج بدست اومده.

اغلب افرادی که میگن ما وقت کم میاریم و به همه ی کارهامون نمیرسیم. بخاطر اینه که به همه کارهای خودشون به یه اندازه اهمیت میدن و وقت میزارن.

در صورتی که باید ۸۰% وقت خودشون به ۲۰% از کارها اختصاص بدن و به قولی ۸۰% انرژی خودشونو برای انجام ۲۰% کارها اختصاص بدن که از اهمیت بالایی برخورداره. تا با این مشکل که وقت کم آوردیم مواجه نشن.

شاید بعدا این موضوع رو بیشتر باز کردم ولی فعلا همین اندازه وقت کردم بنویسم…