در این مقاله قصد داریم درباره جریان های نقدینگی فعلی کشور و اتفاقاتی که برای نقدینگی های مردم افتاده و بانک ها به چه شکل عمل کردند صحبت کنیم.

در زمان بازار عادی وضعیت نقدینگی و بانک ها چگونه بود ؟

دیدگاه اقتصادی قبلی که درمورد کنترل نقدینگی در کشور وجود داشت این بود که پول های مردم را بگیریم، با سپرده های بانکی سود بالای ۲۲ درصد به آنها بدهیم و منابع این سودها را فروش نفت قرار دهیم.

منظور از منابع سود بانکی این است که فرض کنیم کل نقدینگی موجود کشور یکصد هزار میلیارد تومان باشد. و بانک طی یک سال سود ۲۰ درصد به آن بدهد.

این مبلغ بعد از یک سال ۱۲۰ هزار میلیارد خواهد شد. حال فرض کنید ما به ازای ۱۰۰ هزار میلیاردی که داشتیم با نرخ دلار هزار تومان لازم بود ۱۰۰ میلیارد دلار پول هم در بازار داشته باشیم.

با این نرخ سود نقدینگی ما ۱۲۰ هزار میلیارد شد و ما برای کنترل دلار باید مبلغ دلار بازار را ۱۲۰ میلیارد دلار میکردیم.

با فروش نفت دلار های زیادی به کشور وارد میشد و نقدینگی هم که نزد بانک ها در سپرده های بلند مدت بلوکه بود و با این شیوه کشور را کنترل میکنیم.

بانک ها دارای سیستمی هستند که شبانه بانک هایی که مازاد منابع دارند، به بانک هایی که با کمبود منابع دچار میشوند پول قرض میدهند و نرخ بهره ای هم برای آن تعیین میشود.

در آن زمان نرخ بهره بین بانکی بعضا به عدد باورنکردنی ۲۸% هم میرسید.

با این شیوه بانکداری اسلامی برای بانک صرفه اقتصادی داشت سود زیادی به سپرده های مردم بدهد.

همه اینها تا زمانی خوب بود که فروش نفت ادامه داشت. با شروع تحریم های نفتی هم در دوران احمدی نژاد و هم روحانی این سیستم با مشکلات زیادی مواجه شد و ورود دلار به اقتصاد کم شد.

مبلغ نقدینگی هم که با این سودها سر به فلک کشیده بود و باعث بالا رفتن شدید قیمت ها شد.

در شرایط فعلی وضعیت بانک ها چگونه است ؟

همتی به پشتوانه کل نظام سعی کرد اصلاحات بانکی را آغاز کند. یکی از این اصلاحات کنترل نقدینگی بود.

بعد از نزدیک دو سال بالا رفتن قیمت ها همچنان شاهد بالا رفتن قیمت ها هستیم. اغلب سپرده گذاران بانکی طی این دو سال بازندگان اصلی اقتصاد ایران بودند.

ابتدا مردم بازار های مختلف را دچار التهاب کردند و قیمت هارا چندین برابر کردند و سپس بازار سهام را رونق بخشیدند.

با بیرون کشیدن نقدینگی از سپرده ها پول ها در اصل از بانکی به بانک دیگر در حساب های جاری بانک ها جابجا شد. همچنین سرمایه عظیمی که به سمت بورس رفت هم همین جریان را دنبال کرد.

طی این دوران پول ها از بانک های کوچک به سمت بانک های بزرگ روانه شد. بانک ها به قدری با افزایش منابع مواجه شدند که نرخ بهره بین بانکی ۲۸ درصدی به عدد باور نکردنی ۹ درصد رسید.

یعنی بانک های بزرگ میتوانند به بانک های دیگر با بهره ۹ درصد وام بدهند. با این شرایط دیگر برای بانک صرفه اقتصادی ندارد سود حتی ۱۵ درصد فعلی را به سپرده گذاران پرداخت کند.

به همین راحتی ریسک فروپاشی اقتصادی در کل جامعه پخش شد و فقط بانک ها و شرکت های بزرگ این ریسک را به عهده نگرفتند.

امیدواریم این روند ادامه دار باشد …

علیرضا بهرامی نسب ۱۳۹۹/۰۶/۱۳