شرایط کنونی ایران با تنشهای ژئوپلیتیک فزاینده، بهویژه درگیری با اسرائیل و ایالات متحده، و چشمانداز اقتصادی دشوار تحت تحریمهای شدید مشخص میشود. با این حال، ایران دارای داراییهای استراتژیک منحصربهفردی است، از جمله موقعیت ژئوپلیتیک محوری و ذخایر عظیم انرژی که پتانسیل اقتصادی قابلتوجهی را در صورت رفع تحریمها ارائه میدهد. در حال حاضر، اقتصاد ایران با رشد ناچیز تولید ناخالص داخلی، تورم بالا، نرخ بیکاری رو به افزایش و کاهش شدید ارزش پول ملی دست و پنجه نرم میکند. با وجود این چالشها، دولت و بخش خصوصی ایران از بدهی خارجی قابلتوجهی برخوردار نیستند که این امر میتواند در صورت بازگشت به بازارهای جهانی، اهرم قابلتوجهی برای جذب سرمایهگذاری و وامهای خارجی باشد.
پیشبینی میشود که آینده ایران به شدت به نتایج مذاکرات هستهای و رفع تحریمها وابسته باشد. این امر میتواند راه را برای ورود سرمایهگذاریهای خارجی و وامهای بینالمللی هموار کرده و تحولاتی عمیق در ساختار اقتصادی و فضای کسبوکار کشور ایجاد کند. درسهایی از تجربیات کشورهای دیگر که از انزوا خارج شده و به اقتصاد جهانی پیوستهاند، مانند ویتنام و میانمار، نشان میدهد که موفقیت در این مسیر نه تنها به رفع تحریمها، بلکه به اصلاحات ساختاری عمیق داخلی، ایجاد شفافیت و ثبات سیاسی بستگی دارد. کسبوکارهای فعال در ایران و سرمایهگذاران بالقوه باید برای این دگرگونیها آماده باشند، ریسکها را با دقت ارزیابی کرده و استراتژیهای انطباقپذیر و بلندمدت را اتخاذ کنند.
۱. چشمانداز ژئوپلیتیک کنونی ایران: منطقهای در حال تحول
این بخش به تحلیل شبکه پیچیده روابط خارجی ایران، با تمرکز بر درگیریها، اتحادها و جایگاه استراتژیک آن در خاورمیانه در حال تحول میپردازد.
۱.۱. تشدید تنشها: رویارویی ایران با اسرائیل و ایالات متحده
تنشهای دیرینه میان ایران و اسرائیل به درگیریهای بیثبات در خاورمیانه، با مشخصه جنگهای نیابتی و درگیریهای نظامی مستقیم، منجر شده است.در قلب این رویارویی، برنامه هستهای ایران قرار دارد که اسرائیل آن را تهدیدی وجودی میداند. ایران نیز به نوبه خود، بر صلحآمیز بودن اهداف هستهای خود تاکید میکند. این اختلاف اساسی، چرخه بیاعتمادی و تلافیجویی مسلحانه را تشدید کرده است.در اواسط ژوئن ۲۰۲۵، درگیریها شدت گرفت. اسرائیل عملیات “شیر در حال خیزش” را آغاز کرد و بیش از ۱۰۰ هدف نظامی و مرتبط با هستهای را در سراسر خاک ایران مورد حمله قرار داد. در عرض چند ساعت، ایران با موجی از حملات موشکی بالستیک و پهپادی، عملیات “وعده صادق ۳” را آغاز کرد که نقاط کلیدی در اسرائیل را هدف قرار داد. این تبادل، یکی از مستقیمترین رویاروییها بین دو کشور تا به امروز را رقم زد.
وضعیت با دخالت ایالات متحده به سرعت تشدید شد، که حملات هوایی هماهنگی را به سه تاسیسات هستهای کلیدی ایران انجام داد.بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در ژانویه ۲۰۲۵، به سرعت به سیاست “فشار حداکثری” ایالات متحده منجر شد. این سیاست در ۴ فوریه از طریق یادداشت ریاست جمهوری امنیت ملی که صادرات نفت و تجارت ایران را هدف قرار میداد، رسمی شد.این درگیریها پیامدهای ژئوپلیتیک گستردهتری نیز دارند، به ویژه برای مسیرهای دریایی حیاتی مانند تنگه هرمز.تنگه هرمز یک نقطه گلوگاهی مهم برای تجارت جهانی انرژی است که حدود ۲۱ میلیون بشکه نفت در روز از آن عبور میکند. هرگونه انسداد احتمالی این تنگه، هرچند با احتمال پایین، میتواند قیمت نفت را تا ۱۲۰-۱۳۰ دلار در هر بشکه افزایش داده و رشد جهانی را تا ۰.۳ درصد کاهش دهد.
تحلیل وضعیت کنونی نشان میدهد که مکانیسم بازدارندگی اصلی ایران، یعنی “محور مقاومت” آن، به شدت تضعیف شده است.گروههایی مانند حماس از نظر نظامی تضعیف شدهاند و بسیاری از رهبران برجسته آن کشته شدهاند.حزبالله نیز در درگیریهای ۲۰۲۳-۲۰۲۴ با اسرائیل، تعداد قابلتوجهی از مبارزان و رهبر خود را از دست داده است.علاوه بر این، دولت بشار اسد در سوریه به سرعت سقوط کرد و راه حیاتی برای تحویل تسلیحات از بین رفت.این مجموعه از عوامل به معنای آن است که اهرمهای سنتی نفوذ منطقهای و بازدارندگی ایران به شدت کاهش یافتهاند. در همین حال، روسیه، متحد اصلی ایران، تمایل محدودی به ارائه کمک نظامی مستقیم یا مداخله در برابر اسرائیل و ایالات متحده نشان داده است.چین نیز منافع تجاری خود را بر مداخله نظامی اولویت میدهد.این همگرایی عوامل، ایران را در یک تنگنای استراتژیک قرار میدهد و ممکن است آن را مجبور به بازنگری در مواضع سختگیرانه خود و گشودن مسیرهایی برای مذاکره کند.فروپاشی روایت “محور شرارت” نشاندهنده تغییر قابلتوجهی در پویایی قدرت منطقهای است که ایران باید خود را با آن وفق دهد.
۱.۲. بازآرایی خاورمیانه: نقش ایران در میان تغییر ائتلافها و تضعیف نیروهای نیابتی
ایران و متحدانش در سال ۲۰۲۴ با شکستهای نظامی قابلتوجهی مواجه شدند.همانطور که اشاره شد، خروج خانواده اسد در سوریه یک ضربه بزرگ بود، زیرا این مسیر برای تحویل تسلیحات حیاتی بود.گروههای مسلح غالب در سوریه اکنون با حضور مجدد ایران در آنجا خصمانه برخورد میکنند، اگرچه هیچ گروه واحدی کنترل کامل سوریه را در دست ندارد و بیثباتی مجدد قابل رد نیست.در عراق، دولت عراق در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد که میخواهد نیروهای بسیج مردمی (PMF) خلع سلاح شوند یا بخشی از نیروهای امنیتی دولتی گردند، که ایالات متحده نیز این امر را تشویق کرده است.این تحولات نشاندهنده کاهش نفوذ منطقهای ایران است.
در عین حال، “موجی از آشتی” در خاورمیانه، تا حدی با نقش فعال چین در حل و فصل مسائل منطقهای، مانند تسهیل آشتی بین عربستان سعودی و ایران که منجر به آتشبس طولانیمدت شد، شکل گرفته است.این پویاییهای جدید منطقهای میتواند ایران را بیش از پیش منزوی کند.
برنامه هستهای ایران نیز در کانون توجه بینالمللی قرار دارد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار میدهد که غنیسازی اورانیوم ایران تا سطح تسلیحاتی “به طرز چشمگیری” در حال افزایش است.منابع تخمین میزنند که ایران ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده با خلوص ۶۰ درصد در اختیار دارد که برای تولید حدود ۱۰ بمب کافی است.این میزان، در صورت غنیسازی بیشتر، میتواند در کمتر از یک سال به سلاح هستهای تبدیل شود.ایران ادعا میکند برنامه هستهای آن صلحآمیز است، اما در سال ۲۰۲۴ بحثهای داخلی آشکاری در مورد توسعه سلاحهای هستهای وجود داشت.قدرت اعمال تحریمهای “بازگشتپذیر” (snapback) بر ایران تحت توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) در اکتبر ۲۰۲۵ منقضی میشود.
با تضعیف نیروهای نیابتی منطقهای ایران و حمایت نظامی محدود از سوی متحدان سنتی آن ، برنامه هستهای ایران که “به طرز چشمگیری” در حال پیشرفت است ، به عنوان مهمترین، و شاید تنها، اهرم فشار این کشور در هرگونه مذاکرات آتی با غرب باقی میماند. این افزایش توانایی هستهای، همراه با انزوای دیپلماتیک و فشارهای اقتصادی داخلی، محیطی بیثبات اما بالقوه مناسب برای یک “معامله بزرگ” ایجاد میکند. ایران ممکن است مجبور شود از برنامه هستهای خود به عنوان یک اهرم فشار بالا برای دستیابی به رفع تحریمها و ادغام مجدد اقتصادی استفاده کند، زیرا سایر گزینههای آن برای نمایش قدرت یا تضمین امنیت در حال کاهش است.
۱.۳. مشارکتهای استراتژیک: پویایی روابط ایران با چین و روسیه
دولت چین، که از دیرباز دوست ایران بوده است، در پی حمله اسرائیل به ایران، در حد کلام به سرعت وارد عمل شد. چین این حملات را محکوم کرد و رئیس جمهور شی جین پینگ با رهبر روسیه تلفنی صحبت کرد و خواستار آتشبس شد.با این حال، پکن از ارائه حمایت نظامی به ایران خودداری کرد، و این تصمیم محدودیتهای نفوذ آن در خاورمیانه را برجسته میکند.چین فاقد قابلیتهای دیپلماتیک و تمایل به ریسک برای مداخله سریع در این وضعیت بیثبات است.منافع اصلی پکن در منطقه تجاری و انرژی است، و این کشور به شدت به نفت ایران وابسته است؛ حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد نفت صادراتی ایران به چین میرود.چین به یک خاورمیانه باثبات نیاز دارد و در صورت صلحآمیزتر شدن منطقه، از مزایای آن بهرهمند خواهد شد.چین احتمالاً نقش اقتصادی قابلتوجهی در بازسازی ایران ایفا خواهد کرد و تا زمانی که این امر نفوذ و منافع چین را تقویت کند، از رژیم ایران حمایت سیاسی و مادی خواهد کرد.
روابط روسیه با ایران از زمان آغاز حمله تمامعیار پوتین به اوکراین در سال ۲۰۲۲، با تامین پهپادهای شاهد و فناوری ساخت آنها از سوی تهران به مسکو، عمیقتر شده است.کرملین در ژانویه ۲۰۲۵، با امضای یک توافقنامه مشارکت استراتژیک با تهران با هدف تقویت روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی، از دوران جدید روابط روسیه و ایران تمجید کرد.با این حال، این توافق شامل بند دفاع متقابل نیست و تنها روسیه و ایران را از کمک به کشوری که به دیگری حمله کرده است، منع میکند.تحلیلگران معتقدند که پاسخ ملایم روسیه بدون کمک نظامی آشکار، احتمالاً ایران را ناامید کرده و نشاندهنده کاهش نفوذ روسیه در خاورمیانه است.روسیه خود به شدت به سامانههای دفاع هوایی و موشکها برای جنگ اوکراین نیاز دارد و احتمال برآورده شدن درخواستهای ایران برای چنین سامانههایی حداقل است.
با وجود تعمیق روابط ایران با چین و روسیه و پیوستن به سازمانهایی مانند سازمان همکاری شانگهای (SCO) در سال ۲۰۲۳ و منطقه تجارت آزاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا در سال ۲۰۲۵ ، این مشارکتها عمدتاً ماهیت معاملاتی دارند و فاقد تعهدات دفاع متقابل هستند.چین منافع تجاری و ثبات را اولویت میدهد و روسیه نیز به دلیل نیازهای نظامی خود در اوکراین با محدودیتهایی روبرو است.این بدان معناست که با وجود لفاظیهای “مشارکت استراتژیک”، ایران نمیتواند برای مداخله نظامی مستقیم یا حمایت قوی در درگیری با ایالات متحده و اسرائیل به این متحدان تکیه کند. ماهیت محدود این ائتلافهای کلیدی، انزوای استراتژیک ایران را تشدید میکند و این ایده را تقویت میکند که این کشور در برابر دشمنان اصلی خود عمدتاً تنهاست. این وضعیت میتواند فشار داخلی بر رژیم را برای جستجوی یک راه حل دیپلماتیک افزایش دهد، به جای اتکا به حمایت نظامی خارجی که بعید است محقق شود.
۱.۴. اهمیت ژئواستراتژیک: جایگاه ایران در چهارراه جهانی و بازارهای انرژی
جغرافیای ایران آن را به یک پیوند محوری بین آسیا، خاورمیانه و اروپا تبدیل کرده است و در چهارراه کریدورهای تجاری اصلی قرار دارد.کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب (INSTC) یکی از مهمترین پروژههای زیرساختی استراتژیک است که ایران در آن نقش محوری دارد.این کریدور چندوجهی، ترکیبی از حملونقل ریلی، جادهای و دریایی، بیش از ۷۲۰۰ کیلومتر از هند از طریق ایران تا روسیه و اروپا امتداد دارد.کالاها میتوانند تا ۴۰ درصد سریعتر و با ۳۰ درصد هزینه کمتر از مسیر سنتی کانال سوئز به مقصد برسند.برای ایران، INSTC هم یک فرصت اقتصادی و هم یک اهرم ژئوپلیتیک است که به تهران امکان میدهد از موقعیت جغرافیایی خود درآمدزایی کند، عوارض ترانزیت جمعآوری کرده و نقش خود را به عنوان یک مرکز لجستیکی تقویت کند.پیشبینی میشود که INSTC تا سال ۲۰۳۰ سالانه ۳۰ میلیون تن کالا را جابجا کند و ۱.۵ میلیارد دلار درآمد ترانزیت برای ایران ایجاد کند.
انرژی حوزه دیگری است که وزن استراتژیک ایران در آن بسیار زیاد است. ایران دارای دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی و چهارمین ذخایر بزرگ نفت در جهان است که تقریباً ۳۴ تریلیون متر مکعب گاز و بیش از ۲۰۰ میلیارد بشکه نفت را در خود جای داده است.این میزان تقریباً ۱۲ درصد از نفت خام جهانی و سهمی به همین اندازه از گاز را تشکیل میدهد.تحت تحریمها، پتانسیل تهران تنها به طور جزئی محقق شده است. صادرات نفت در سالهای اخیر حدود ۱.۵ میلیون بشکه در روز بوده که بسیار کمتر از ظرفیت کامل است.
ایران دارای ذخایر انرژی عظیم و عمدتاً دستنخورده و موقعیت جغرافیایی استراتژیک حیاتی در چهارراه مسیرهای تجاری اصلی، که با پروژه INSTC برجسته شده است ، میباشد. با این حال، تحریمها به شدت مانع از تحقق این پتانسیل شدهاند و صادرات نفت بسیار کمتر از ظرفیت کامل است.در صورت رفع تحریمها، داراییهای ژئواستراتژیک ایران میتواند به سرعت این کشور را به یک تامینکننده بزرگ جهانی انرژی و یک مرکز لجستیکی حیاتی تبدیل کند. این امر نه تنها مزایای اقتصادی قابلتوجهی را برای ایران از طریق افزایش صادرات نفت و گاز و عوارض ترانزیت به ارمغان میآورد، بلکه بازارهای جهانی انرژی و مسیرهای تجاری را نیز تغییر شکل داده و جایگزینهایی برای مسیرهای تحت کنترل غرب ارائه میدهد.این قدرت پنهان، انگیزه بزرگی برای قدرتهای جهانی است تا به دنبال حل و فصل رژیم تحریمها باشند.
۲. وضعیت کنونی اقتصاد و جامعه ایران
این بخش به تحلیل دقیق شرایط اقتصاد کلان ایران، تاثیر تحریمها و فشارهای اجتماعی-اقتصادی بر این کشور میپردازد.
۲.۱. مرور کلی اقتصاد کلان: روند رشد تولید ناخالص داخلی، تورم و بیکاری
صندوق بینالمللی پول (IMF) بهبود اندکی را در چشمانداز اقتصادی ایران پیشبینی کرده است، با رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) ۱.۱ درصد در سال ۲۰۲۶.با این حال، این نهاد رشد اقتصادی ایران را تنها ۰.۳ درصد در سال ۲۰۲۵ پیشبینی میکند.نکته مهم این است که تولید ناخالص داخلی اسمی ایران، که اندازه اقتصاد را بر حسب دلار جهانی منعکس میکند، از ۴۰۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۴ به ۳۴۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۵ کاهش چشمگیری خواهد داشت.دلیل اصلی این کاهش چشمگیر، سقوط ارزش پول ملی ایران، ریال، است که تقریباً نیمی از ارزش خود را در سال ۲۰۲۴ از دست داد.
نرخ تورم ایران نیز به طور قابلتوجهی بالا و در حال افزایش است. صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکند که نرخ تورم از ۳۲.۶ درصد در سال ۲۰۲۴ به ۴۳.۳ درصد در سال ۲۰۲۵ افزایش یابد.ایران اکنون از نظر تورم در رتبه چهارم جهان قرار دارد و تنها ونزوئلا، سودان و زیمبابوه از آن پیشی گرفتهاند.نرخ بیکاری نیز روندی صعودی دارد؛ صندوق بینالمللی پول نرخ بیکاری ایران را ۷.۸ درصد در سال ۲۰۲۴ تخمین زده است که انتظار میرود در سال ۲۰۲۵ به ۹.۵ درصد افزایش یابد.
در حالی که صندوق بینالمللی پول رشد تولید ناخالص داخلی واقعی ناچیزی را پیشبینی میکند که تورم را تعدیل میکند ، همزمان کاهش چشمگیر در تولید ناخالص داخلی
اسمی را نیز پیشبینی میکند.این تفاوت نشاندهنده یک نکته حیاتی است: در حالی که اقتصاد داخلی ممکن است به صورت واقعی رشد اندکی داشته باشد، ارزش آن بر حسب دلار جهانی به دلیل سقوط پول ملی به شدت در حال کاهش است.این امر به این معنی است که “اندازه” اقتصادی ایران در صحنه جهانی به سرعت در حال کوچک شدن است، که آن را برای سرمایهگذاری و تجارت خارجی بر حسب دلار کمتر جذاب میکند، حتی اگر تولید داخلی اندکی افزایش یابد. همچنین این وضعیت به معنای کاهش شدید ثروت ملی در مقایسه با معیارهای بینالمللی است که بر توانایی کشور برای واردات کالا، پرداخت بدهیهای خارجی (در صورت وجود بدهیهای قابلتوجه) یا نمایش قدرت اقتصادی تاثیر میگذارد.
جدول ۱: شاخصهای کلان اقتصادی ایران (پیشبینیهای ۲۰۲۴-۲۰۲۶)
شاخص | ۲۰۲۴ | ۲۰۲۵ | ۲۰۲۶ | واحد |
رشد تولید ناخالص داخلی واقعی | ۳.۴ | ۰.۳ | ۱.۱ | درصد |
تولید ناخالص داخلی (قیمتهای جاری) | ۴۰۱ | ۳۴۱ | – | میلیارد دلار |
نرخ تورم (میانگین قیمت مصرفکننده) | ۳۲.۶ | ۴۳.۳ | ۴۲.۵ | درصد |
نرخ بیکاری | ۷.۷-۷.۸ | ۹.۵ | ۹.۲ | درصد |
بدهی ناخالص دولت (درصد از تولید ناخالص داخلی) | ۳۶.۸ | ۳۹.۹ | – | درصد |
تراز حساب جاری | ۱۰.۹ | ۳ | – | میلیارد دلار |
منابع:
۲.۲. بحران ارزی: کاهش ارزش ریال و تاثیر آن بر قدرت خرید
ریال ایران در سال ۲۰۲۴ تقریباً نیمی از ارزش خود را از دست داد.این پول ملی تا پایان سال ۲۰۲۴ به پایینترین ارزش خود یعنی ۸۲۰,۵۰۰ ریال در برابر ۱ دلار آمریکا رسید.در مارس ۲۰۲۵، ارزش ریال به ۱,۰۰۰,۰۰۰ ریال در برابر ۱ دلار آمریکا رسید.این کاهش ارزش پس از اعتراضات سراسری در سپتامبر ۲۰۲۲ و همچنین تشدید تنشهای منطقهای در اواخر سال ۲۰۲۴ و حملات هوایی اسرائیل به ایران در ژوئن ۲۰۲۵ ادامه یافت.این در حالی است که یک منبع به افزایش ۰.۰۷ درصدی ریال در برابر دلار آمریکا بر اساس نرخ رسمی از آوریل ۲۰۲۴ تا آوریل ۲۰۲۵ اشاره میکند.
ترکیب تحریمها و نرخ ارز پایین، زندگی روزمره را برای مردم ایران به طور فزایندهای گران کرده و قدرت خرید را کاهش داده است.استاندارد زندگی در ایران به دلیل تحریمها به سطح ۲۰ سال پیش کاهش یافته است.
گزارشی به افزایش نرخ رسمی ریال اشاره میکند که این موضوع مستقیماً با شواهد غالب از کاهش شدید ارزش در بازار آزاد در تناقض است.این اختلاف نشانهای کلاسیک از یک سیستم نرخ ارز دوگانه است که در اقتصادهای تحت تحریم رایج است. نرخ بازار آزاد منعکسکننده فشار اقتصادی واقعی و کمبود ارز خارجی است. اتکا به نرخ رسمی به صورت مصنوعی قوی برای برخی معاملات، در حالی که نرخ بازار آزاد سقوط میکند، تحریفات قابلتوجهی در اقتصاد ایجاد میکند. این وضعیت فعالیتهای بازار سیاه را تشویق میکند، واردات را برای اکثر مردم به شدت گران میکند و قدرت خرید شهروندان عادی را به شدت کاهش میدهد که منجر به نارضایتی اجتماعی میشود.برای سرمایهگذاران خارجی، این بدان معناست که نرخ رسمی تا حد زیادی بیاهمیت است؛ نرخ بازار آزاد هزینهها و بازده واقعی را تعیین میکند و اقتصاد را بر حسب دلار بسیار کوچکتر و بسیار بیثبات نشان میدهد.
جدول ۲: روند نرخ ارز ریال ایران (سالهای منتخب)
سال | نرخ رسمی (ریال/دلار آمریکا) | نرخ بازار آزاد/موازی (ریال/دلار آمریکا) |
۲۰۱۱ | ۱۰,۸۰۰ | ۱۳,۵۶۸ |
۲۰۱۲ | ۱۲,۱۷۵.۵ | ۲۶,۰۵۹ |
۲۰۱۳ | ۱۸,۵۱۷.۲ | ۳۱,۸۳۹ |
۲۰۱۴ | ۲۵,۷۸۰.۲ | ۳۲,۳۸۵ |
۲۰۱۷ | ۳۳,۱۲۷ | ۵۹,۵۰۰ |
۲۰۱۸ | ۴۲,۰۰۰ | ۱۳۵,۰۰۰ |
۲۰۱۹ | ۴۲,۰۰۰ | ۱۲۹,۵۰۰ |
۲۰۲۰ | ۴۲,۰۰۰ | ۲۵۳,۹۴۰ |
۲۰۲۱ | ۴۲,۰۰۰ | ۲۷۳,۰۸۰ |
۲۰۲۲ | ۴۱,۸۵۰ | ۴۲۷,۰۰۰ |
۲۰۲۴ | ۷۶۷,۵۵۰ | ۸۲۰,۵۰۰ |
۲۰۲۵ | – | ۸۰۰,۰۰۰ (آپریل ۲۰۲۵) / ۱,۰۰۰,۰۰۰ (مارس ۲۰۲۵) |
منابع:
نکته: نرخ رسمی در سالهای اخیر اغلب ثابت نگه داشته شده و با نرخ بازار آزاد تفاوت فاحشی داشته است.
۲.۳. وضعیت بدهی: تحلیلی از بدهی دولت و بخش خصوصی
بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی در ایران در مقایسه با میانگینهای جهانی نسبتاً پایین است. این رقم در سال ۲۰۲۴ برابر با ۳۶.۸ درصد از تولید ناخالص داخلی بوده و پیشبینی میشود تا پایان سال ۲۰۲۵ به ۳۴ درصد و در سال ۲۰۲۵ به ۳۹.۹ درصد برسد.میانگین بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی در ایران از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۴، ۲۸.۶۳ درصد بوده است، که بالاترین رقم آن ۴۸.۳ درصد در سال ۲۰۲۰ و پایینترین آن ۱۱.۸ درصد در سال ۲۰۱۳ بوده است.در مورد بدهی بخش خصوصی، دادههای موجود نشان میدهد که بدهی بخش خصوصی (وامها و اوراق بدهی) در سال ۲۰۲۲ معادل ۴۳.۶۸ درصد از تولید ناخالص داخلی بوده است.
با وجود سطح نسبتاً پایین بدهی، دولت ایران با کسری بودجه قابلتوجهی مواجه است (پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۵ به -۵.۵ درصد از تولید ناخالص داخلی برسد ). برای پوشش این کسری، دولت به استقراض سنگین و چاپ پول متکی است که هر دو به تورم دامن میزنند.صندوق بینالمللی پول تخمین میزند که ایران برای متعادل کردن بودجه خود در سال ۲۰۲۵ به قیمت نفت ۱۶۳ دلار در هر بشکه نیاز دارد که بیش از دو برابر میانگین جهانی کنونی است. در حالی که دولت صادرات روزانه ۱.۸۵ میلیون بشکه نفت با قیمت ۶۷ دلار در هر بشکه را در بودجه خود فرض کرده است، صندوق بینالمللی پول انتظار دارد صادرات واقعی به طور متوسط تنها ۱.۱ میلیون بشکه در روز باشد که نشاندهنده کسری قابلتوجهی است.
سطح پایین بدهی موجود در ایران، مزیت قابلتوجهی را در یک محیط پساتحریم فراهم میکند. این بدان معناست که کشور فضای قابلتوجهی برای جذب وامهای جدید بینالمللی، احتمالاً با شرایط ترجیحی، و جذب سرمایهگذاری خارجی بدون مواجهه فوری با بحران بدهی دولتی دارد. این وضعیت میتواند بازسازی و توسعه را تسریع بخشد. با این حال، اتکای کنونی دولت به تامین مالی تورمی (چاپ پول) برای پوشش کسری بودجه نشان میدهد که بدون اصلاحات اساسی مالی، حتی با درآمدهای جدید، دولت میتواند به تضعیف ثبات اقتصاد کلان ادامه دهد. این بدهی پایین یک دارایی
بالقوه است، نه تضمینی ذاتی برای ثبات آینده.
۲.۴. سرمایهگذاری خارجی و تحریمها: چشمانداز و محدودیتهای کنونی
سطح سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) در ایران در سالهای اخیر پایین بوده است. به عنوان مثال، در سال ۲۰۲۱، این رقم ۸۳۸.۳ میلیون دلار بود. اگرچه ایران اخیراً برنامههای سرمایهگذاری خارجی به ارزش ۹۰۰ میلیون دلار را در سال ۲۰۲۴-۲۰۲۵ تایید کرده است ، این مبلغ تنها بخش کوچکی از آنچه برای دستیابی به رشد اقتصادی مورد نظر نیاز است، میباشد. رئیس جمهور پزشکیان اظهار داشته است که ایران برای دستیابی به نرخ رشد اقتصادی سالانه هشت درصد، به حداقل ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی نیاز دارد.
تحریمهای ایالات متحده، به ویژه سیاست “فشار حداکثری”، به شدت منابع اصلی درآمد ایران (فروش نفت) را محدود کرده و تراکنشهای پرداخت بینالمللی را مختل کرده است که این امر به افزایش تورم دامن زده است.چین به عنوان خریدار اصلی نفت ایران، از تخفیفهای قابلتوجهی بهرهمند میشود (۲ تا ۶ دلار در هر بشکه).این بدان معناست که ایران با وجود افزایش فروش، سود چندانی کسب نکرده است.
تحریمهای اولیه و ثانویه ایالات متحده، شرکتها و افراد آمریکایی را از سرمایهگذاری در ایران منع میکند. هرگونه سرمایهگذاری قابلتوجه ایالات متحده تنها پس از دستیابی به توافق هستهای و اجرای تعهدات ایران امکانپذیر خواهد بود. واشنگتن بعید است که تمام تحریمها را بدون اینکه تهران حداقل بخشی از زیرساختهای غنیسازی اورانیوم خود را برچیند و ذخایر اورانیوم با غنای بالا را کاهش یا منتقل کند، به طور کامل لغو کند.
در حالی که گزارشهایی از “تایید ۹۰۰ میلیون دلار سرمایهگذاری خارجی” برای سال ۲۰۲۴-۲۰۲۵ در ایران وجود دارد ، دادههای تاریخی نشان میدهد که سرمایهگذاری مستقیم خارجی به طور کلی پایین بوده است. علاوه بر این، گزارشها تاکید میکنند که سرمایهگذاری
عمده (مانند ۱۰۰ میلیارد دلار مورد نیاز برای رشد ۸ درصدی) مستلزم رفع کامل تحریمها و غلبه بر “شرایط بسیار نامطلوب” داخلی است. سرمایهگذاریهای “تایید شده” احتمالاً پروژههای کوچکمقیاس یا تعهداتی هستند که میتوانند رژیم تحریمهای فعلی را دور بزنند، احتمالاً از منابع غیرغربی یا از طریق کانالهای مبهم. این تاییدها نشاندهنده تغییر اساسی در توانایی ایران برای جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی در مقیاس بزرگ و تحولآفرین نیست. چالش واقعی صرفاً تایید نیست، بلکه
جریان واقعی سرمایه است که همچنان به شدت توسط تحریمها و ریسک بالای درک شده محدود میشود، و این تاییدهای فعلی را بیشتر یک ژست نمادین میسازد تا نشانهای از گشایش اقتصادی قوی.
۲.۵. چالشهای اجتماعی-اقتصادی و فشارهای داخلی
همانطور که اشاره شد، تحریمها و سوءمدیریت اقتصادی منجر به کاهش قابلتوجهی در استاندارد زندگی مردم ایران شده است، به طوری که به سطح ۲۰ سال پیش بازگشته است. شرایط اقتصادی رو به وخامت، تورم فزاینده و اتکای فزاینده دولت به مالیاتها در بحبوحه کاهش درآمدهای نفتی، پتانسیل بالایی برای نارضایتی و ناآرامی اجتماعی ایجاد کرده است.دولتهای پی در پی در ایران با کسری بودجهای معادل تقریباً یک سوم کل هزینههای عمومی مواجه بودهاند و این شکاف را با استقراض سنگین و چاپ پول پر کردهاند که هر دو به تورم و بیثباتی پولی دامن زدهاند.
علاوه بر این، فرار سرمایه از ایران با نرخ هشداردهندهای ادامه دارد؛ ۱۴ میلیارد دلار در ۹ ماهه پایانی سال ۲۰۲۴ و ۲۰ میلیارد دلار در سال قبل از آن از کشور خارج شده است.
شاخصهای اقتصادی (تورم بالا، سقوط پول ملی، کوچک شدن تولید ناخالص داخلی اسمی، کاهش استانداردهای زندگی، کسری بودجه) وضعیت وخیمی را نشان میدهند.این شرایط مستقیماً منجر به کاهش قدرت خرید و افزایش هزینههای زندگی میشود.این به نوبه خود، “احتمال واقعی ناآرامی اجتماعی” و “پتانسیل فزاینده برای نارضایتی اجتماعی” را ایجاد میکند.مرگ مهسا امینی و اعتراضات متعاقب آن نمونهای از این ارتباط است. بحران اقتصادی صرفاً یک مشکل فنی نیست؛ بلکه منبع قابلتوجهی از شکنندگی سیاسی داخلی برای رژیم ایران است. عدم توانایی در ارائه تسکین اقتصادی، خطر ناآرامیهای اجتماعی بیشتر را افزایش میدهد، که میتواند رژیم را مجبور به جستجوی راهحلهای خارجی (مانند توافق هستهای برای رفع تحریمها) یا منجر به سرکوب داخلی عمیقتر شود. این وضعیت یک حلقه بازخورد قدرتمند ایجاد میکند که در آن سختی اقتصادی به بیثباتی دامن میزند، و این بیثباتی به نوبه خود سرمایهگذاری خارجی را بیشتر باز میدارد و مشکلات اقتصادی را تشدید میکند.
۳. پیشینههای تاریخی: درسهایی از ملتهایی که از انزوا خارج شدند
این بخش به بررسی موارد تاریخی کشورهایی میپردازد که انزوای اقتصادی قابلتوجهی را تجربه کرده و سپس به اقتصاد جهانی پیوستهاند، با ترسیم شباهتها و استخراج درسهای حیاتی برای ایران.
۳.۱. “دوی موی” ویتنام: الگویی از تحول اقتصادی و ادغام جهانی
پس از جنگ، اقتصاد ویتنام با رکود، برنامهریزی متمرکز، توسعهنیافتگی، فقر و انزوا از بازارهای بینالمللی دست و پنجه نرم میکرد. این کشور از سایر کشورها جدا شده بود و دسترسی کمی به بازارهای بینالمللی داشت، که منجر به تولید ناخالص داخلی پایین و اتکا به کشاورزی معیشتی شده بود.
اصلاحات جامع “دوی موی” (Doi Moi) در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. این اصلاحات شامل خصوصیسازی کشاورزی، پایان دادن به قیمتهای ثابت و یارانهها، کاهش تعداد شرکتهای دولتی و اتخاذ قانون سرمایهگذاری خارجی لیبرال و استراتژی صادراتمحور بود. این سیاستها اقتصاد متمرکز و دولتی را به سمت اقتصاد بازار محور تغییر داد و تمام محدودیتهای تجاری را حذف کرد.
نتایج این اصلاحات عمدتاً مطلوب بود. تولید مواد غذایی اصلی سرانه افزایش یافت و ویتنام در سال ۱۹۸۹ به صادرکننده قابلتوجه برنج تبدیل شد. ایجاد شغل در بخش خصوصی، کاهش مشاغل در بخش دولتی را جبران کرد. سرمایهگذاری خارجی رشد تولید نفت خام، تولیدات سبک و گردشگری را تحریک کرد. ویتنام همچنین تجارت خود را در مدت زمان کوتاهی از کشورهای کمونیستی سابق به شرکای جدیدی مانند هنگ کنگ، سنگاپور، کره جنوبی، تایوان و ژاپن تغییر مسیر داد. رفع تحریمهای ایالات متحده در سال ۱۹۹۴ و برقراری روابط دیپلماتیک در سال ۱۹۹۵، و همچنین عضویت در ASEAN در ژوئیه ۱۹۹۵، نمادی از پذیرش کامل ویتنام در جامعه جهانی بود. موقعیت ویتنام در شرق آسیا در نزدیکی زنجیرههای تامین بینالمللی و فضای باثبات اجتماعی-سیاسی آن، به جذب سرمایهگذاری خارجی کمک کرد.
با این حال، چالشهایی نیز وجود داشت، از جمله مخالفت داخلی با لیبرالسازی بیشتر، ادامه تسلط شرکتهای دولتی غیرسودآور و نگرانیها در مورد فساد و نابرابری. با این حال، در اوایل دهه ۲۰۰۰، تلاشهای مجددی برای ادغام در اقتصاد جهانی صورت گرفت و ویتنام در مذاکرات منجر به توافقنامه تجارت ترانس-پسیفیک در سال ۲۰۱۵ شرکت کرد.
انتقال موفقیتآمیز ویتنام، اگرچه با رفع تحریمهای ایالات متحده تسهیل شد ، اما اساساً توسط اصلاحات جامع “دوی موی” این کشور هدایت شد. این اصلاحات صرفاً در مورد گشایش نبودند، بلکه شامل تغییرات اساسی در سیاست اقتصادی بودند: خصوصیسازی، قیمتگذاری بازار، تشویق بخش خصوصی و قانون لیبرال سرمایهگذاری مستقیم خارجی. برای ایران، صرفاً رفع تحریمها ممکن است برای دستیابی به تحول اقتصادی مطلوب کافی نباشد. تجربه ویتنام نشان میدهد که اصلاحات ساختاری عمیق داخلی – حرکت از کنترل دولتی، پذیرش مکانیسمهای بازار و ایجاد یک محیط سرمایهگذاری واقعاً جذاب – به همان اندازه، اگر نه بیشتر، برای رشد پایدار و جذب سرمایهگذاری خارجی
معنادار و متنوع فراتر از صرفاً نفت، حیاتی هستند. بدون چنین اصلاحاتی، حتی با رفع تحریمها، ایران با خطر بهبود محدود و نامتوازن روبرو است که احتمالاً ناکارآمدیهای مشاهده شده در بخشهای تحت سلطه دولت را تکرار میکند.
۳.۲. آزادسازی میانمار: عبور از رفع تحریمها و گشایش اقتصادی
میانمار دههها تحت تحریمهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا به دلیل نقض حقوق بشر و عدم دموکراسی قرار داشت. بین سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۶، ایالات متحده و اتحادیه اروپا به تدریج تحریمها را لغو کردند، که این امر با تعهدات میانمار به “اصلاحات واقعی” و رویکرد “بدهبستان” (quid pro quo) هدایت میشد: هرچه میانمار تحریمهای بیشتری را میخواست، اصلاحات بیشتری را باید انجام میداد.
ایالات متحده در ابتدا به لغو تحریمهای با تاثیر اقتصادی بیشتر، مانند ممنوعیت خدمات مالی و سرمایهگذاری ایالات متحده، اولویت داد. با این حال، حتی پس از لغو تحریمها، چالشهایی وجود داشت. صنایع محلی، به ویژه در بخشهای پوشاک، چوب، ماهیگیری و محصولات کشاورزی، به دلیل “الزامات جدید” و “ریسک اعتباری” (reputational risk) که در طول دوره تحریمها ایجاد شده بود، در رقابت با شرکتهای خارجی با مشکل مواجه شدند. این امر نشان میدهد که تاثیر تحریمها فراتر از دوره اعمال آنهاست. در نهایت، تحریمها در دهه بعدی مجدداً اعمال شدند.
میانمار دورهای از رفع تحریمها را تجربه کرد ، اما تحلیل نشان میدهد که حتی پس از لغو، صنایع محلی به دلیل “الزامات جدید” و “ریسک اعتباری” با چالشهایی روبرو بودند. نکته مهم این است که تحریمها بعداً مجدداً اعمال شدند. این وضعیت نشان میدهد که تاثیر تحریمها فراتر از اجرای فعال آنهاست و موانع ساختاری و ادراکی بلندمدتی را ایجاد میکند. برای ایران، این بدان معناست که حتی اگر تحریمها برداشته شوند، “ریسک اعتباری” و نیاز کسبوکارها به انطباق با استانداردهای بینالمللی (الزامات جدید) همچنان پابرجا خواهد بود. علاوه بر این، احتمال اعمال مجدد تحریمها (همانطور که در میانمار و با خروج ایالات متحده از برجام برای ایران مشاهده شد) احتمالاً سرمایهگذاریهای بلندمدت، بزرگمقیاس و حساس را باز میدارد. این امر بر لزوم نه تنها رفع تحریمها برای ایران، بلکه ایجاد اعتبار پایدار بینالمللی و نشان دادن تعهد برگشتناپذیر به اصلاحات برای جذب و حفظ سرمایه خارجی قابلتوجه و باثبات تاکید میکند.
۳.۳. تجربیات متضاد: درسهایی از سایر اقتصادهای منزوی (مانند کوبا، اتحاد جماهیر شوروی)
کوبا در حال حاضر با یک بحران اقتصادی پیچیده مواجه است که با رکود، بیثباتی اقتصاد کلان و پیامدهای اجتماعی قابلتوجهی همراه است. دههها وابستگی به یک مدل اقتصادی متمرکز و شورویمحور منجر به بهرهوری پایین، ساختار اقتصادی انعطافناپذیر و کاهش رقابتپذیری جهانی شده است. تحریمهای ایالات متحده و فروپاشی اقتصادی متحد آن، ونزوئلا، آسیبپذیریهای موجود را تشدید کردهاند. سیاستهای نادرست داخلی، از جمله اصلاحات پولی “وظیفه ساماندهی” و تمرکز بیش از حد بر سرمایهگذاریهای غیرمولد در گردشگری، به تورم سه رقمی، کاهش ارزش پزو و افزایش کسری مالی منجر شده است. “دوره ویژه” کوبا پس از فروپاشی شوروی، یک دوره سختی اقتصادی شدید بود که در آن کوبا ۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی و ۸۰ درصد از تجارت بینالمللی خود را از دست داد.
تجربه اتحاد جماهیر شوروی با انزوای اقتصادی از طریق سیاست کمونیسم، مثال دیگری است. شوروی به دنبال ایجاد یک دولت سوسیالیستی خودکفا با محدود کردن تجارت با کشورهای سرمایهداری و ایجاد یک اقتصاد برنامهریزی شده مرکزی بود. در حالی که این رویکرد در ابتدا به شوروی اجازه داد تا به سرعت صنعتی شود، اما در نهایت منجر به ناکارآمدیها، کمبودها و فقدان کالاهای مصرفی شد. عدم رقابت و نیروهای بازار منجر به رکود اقتصادی شد که قادر به همگامی با پیشرفتهای تکنولوژیکی و افزایش بهرهوری در کشورهای درگیر در تجارت جهانی نبود.
تاریخ چین باستان در دوران سلسله مینگ (۱۳۶۸-۱۶۴۴) نیز نمونهای از انزوای اقتصادی است. سیاست “دیوار بزرگ انزوا” با هدف محدود کردن نفوذ و تجارت خارجی، با اعمال مقررات سختگیرانه و تعرفههای سنگین بر کالاهای وارداتی، مانع از پیشرفتهای تکنولوژیکی و رشد اقتصادی شد.
موارد کوبا ، اتحاد جماهیر شوروی و چین باستان همگی نشان میدهند که انزوای اقتصادی طولانیمدت و کنترل متمرکز، اگرچه ممکن است در ابتدا با اهداف ایدئولوژیک یا حفاظتی خاصی هدایت شوند، اما به ناچار منجر به ناکارآمدیهای اقتصادی شدید، رکود، فقدان نوآوری و کمبودهای گسترده میشوند. “دوره ویژه” کوبا نمونهای آشکار از هزینه انسانی این وضعیت است. این امر به شدت نشان میدهد که مدل کنونی انزوای اقتصادی ایران، حتی اگر تا حدی با تجارت با چین تعدیل شود، در بلندمدت برای دستیابی به رفاه گسترده و پیشرفت تکنولوژیکی اساساً ناپایدار است. فشارهای اقتصادی بر ایران نتیجه مستقیم این انزوا است. این پیشینههای تاریخی تاکید میکنند که احیای واقعی اقتصادی برای ایران مستلزم تغییر اساسی از خودکفایی و حرکت به سمت ادغام واقعی با بازارهای جهانی و پذیرش اصول بازارمحور است، نه صرفاً انتظار برای رفع تحریمها.
۳.۴. عوامل موفقیت حیاتی و دامهای رایج در فرآیندهای ادغام مجدد
عوامل موفقیت:
- اصلاحات اقتصادی داخلی جامع: شامل آزادسازی بازار، تشویق بخش خصوصی و قوانین سرمایهگذاری مستقیم خارجی لیبرال، همانند “دوی موی” ویتنام.
- ثبات سیاسی و تعهد به اصلاحات: ایجاد یک محیط قابل پیشبینی برای سرمایهگذاران.
- بازگشت به روابط ژئوپلیتیک و عادیسازی روابط: همانند رفع تحریمهای ایالات متحده و عضویت ویتنام در ASEAN.
- تنوعبخشی به شرکای تجاری: کاهش وابستگی به یک یا چند کشور خاص.
- سرمایهگذاری در زیرساختها: بهبود زیرساختهای حملونقل و دیجیتال برای جذب سرمایهگذاری.
دامهای رایج:
- اصلاحات جزئی یا ناسازگار: عدم تعهد کامل به اصلاحات میتواند مانع از جذب سرمایهگذاری پایدار شود.
- ادامه تسلط دولت: حضور پررنگ شرکتهای دولتی غیرسودآور میتواند رقابت را مختل کند.
- فساد: یک چالش مداوم که هزینهها را افزایش داده و عملیات را دشوار میکند.
- عدم شفافیت قانونی و نظارتی: ابهام در قوانین و مقررات میتواند سرمایهگذاران را دلسرد کند.
- ریسک اعتباری پایدار: حتی پس از رفع تحریمها، ریسک اعتباری و نیاز به انطباق با استانداردهای بینالمللی میتواند چالشبرانگیز باشد.
- پتانسیل اعمال مجدد تحریمها: همانند تجربه میانمار و خروج ایالات متحده از برجام، این ریسک میتواند سرمایهگذاری بلندمدت را باز دارد.
موارد مورد مطالعه (ویتنام، میانمار، کوبا) نشان میدهند که ادغام مجدد موفق تنها به چه اصلاحاتی انجام میشود، بلکه به چه زمانی و چگونه آنها اجرا میشوند نیز بستگی دارد. رفع مرحلهای تحریمها در میانمار و اصلاحات چندوجهی دوی موی ویتنام نشاندهنده یک توالی عمدی در گشایش و اصلاحات داخلی است. برای ایران، “توالی” اصلاحات حیاتی خواهد بود. در صورت موفقیت مذاکرات هستهای ، تمرکز فوری ممکن است بر رفع تحریمهای مالی و نفتی برای تولید درآمد باشد. با این حال، برای جذب سرمایهگذاری خارجی
پایدار و متنوع، ایران باید همزمان اصلاحات ساختاری عمیقتری را نیز اجرا کند (مانند رسیدگی به فساد، بهبود محیط نظارتی، کاهش تسلط دولت) که یک فضای کسبوکار واقعاً جذاب را ایجاد کند. بدون توالی مناسب، جریان سرمایه ممکن است به بخشهای خاص (مانند نفت) محدود شود یا کوتاهمدت باشد و نتواند به تحول اقتصادی گسترده دست یابد.
جدول ۳: تحلیل تطبیقی مطالعات موردی آزادسازی اقتصادی (شرایط اولیه، اصلاحات، نتایج)
کشور | دوره انزوا/گذار | شرایط اولیه کلیدی | اصلاحات کلیدی اجرا شده | نتایج اقتصادی کلیدی | نتایج ژئوپلیتیک کلیدی | درسها برای ایران |
ویتنام | پس از جنگ ویتنام (۱۹۷۵ به بعد) | اقتصاد متمرکز، فقر، انزوا، اتکا به کشاورزی | “دوی موی”: خصوصیسازی کشاورزی، آزادسازی قیمتها، کاهش SOEها، قانون FDI لیبرال، استراتژی صادراتمحور | رشد GDP بالا، صادرکننده برنج، ایجاد شغل در بخش خصوصی، رشد FDI در نفت/تولید/گردشگری | رفع تحریمهای آمریکا (۱۹۹۴)، روابط دیپلماتیک (۱۹۹۵)، عضویت ASEAN (۱۹۹۵) | اصلاحات ساختاری عمیق داخلی فراتر از رفع تحریمها برای رشد پایدار و جذب FDI متنوع ضروری است. |
میانمار | تحریمهای آمریکا/اتحادیه اروپا (۱۹۹۶-۲۰۱۶) | نقض حقوق بشر، عدم دموکراسی، انزوای اقتصادی | رفع مرحلهای تحریمها (۲۰۱۱-۲۰۱۶) بر اساس “اصلاحات واقعی”؛ اولویت با خدمات مالی و FDI | تاثیر مثبت بر صادرات (پس از رفع تحریمها)؛ چالشهای رقابتی برای صنایع محلی به دلیل “الزامات جدید” | عادیسازی روابط با آمریکا/اتحادیه اروپا؛ اما تحریمها بعداً مجدداً اعمال شدند | تاثیر تحریمها بلندمدت است (ریسک اعتباری، نیاز به انطباق با استانداردها)؛ نیاز به اعتبار پایدار برای FDI بلندمدت. |
کوبا | پس از فروپاشی شوروی (۱۹۹۰ به بعد) | مدل اقتصادی متمرکز شوروی، تحریمهای آمریکا، وابستگی به یک کالا (شکر) | اصلاحات جزئی و مقطعی (مثلاً در گردشگری، کسبوکارهای خصوصی کوچک) | بحران اقتصادی طولانیمدت، رکود، تورم سه رقمی، کمبودها، کاهش GDP | انزوای سیاسی پایدار، وابستگی به متحدان جدید (ونزوئلا) | انزوای طولانیمدت و کنترل متمرکز منجر به ناکارآمدی و رکود میشود؛ نیاز به آزادسازی واقعی و تنوعبخشی. |
اتحاد جماهیر شوروی | دوره کمونیسم (۱۹۲۲-۱۹۹۱) | اقتصاد برنامهریزی شده مرکزی، خودکفایی | – | صنعتیسازی سریع اولیه، سپس ناکارآمدی، کمبودها، رکود اقتصادی، عدم نوآوری | انزوای سیاسی از غرب، تشکیل بلوک شرق | خودکفایی مطلق پایدار نیست و مانع از پیشرفت تکنولوژیکی و رشد میشود؛ نیاز به ادغام در اقتصاد جهانی. |
چین باستان (مینگ) | سلسله مینگ (۱۳۶۸-۱۶۴۴) | سیاست “دیوار بزرگ انزوا” | – | مانع از پیشرفتهای تکنولوژیکی، رکود اقتصادی، کاهش نوآوری | محدودیت تجارت خارجی و نفوذ خارجی | محدود کردن تجارت و نفوذ خارجی به ضرر نوآوری و رشد بلندمدت است. |
۴. مسیر آینده ایران: چشمانداز بازگشت به بازارهای جهانی و جریان سرمایه
این بخش به تحلیل شرایط لازم برای بازگشت ایران به بازارهای جهانی و سازوکارهایی که از طریق آنها سرمایه خارجی میتواند به کشور سرازیر شود، میپردازد.
۴.۱. مسیرهای رفع تحریمها و دسترسی به بازارهای بینالمللی
یک مذاکره جامع برای رسیدگی به برنامه هستهای ایران، که احتمالاً شبیه به برجام خواهد بود، مسیر اصلی برای رفع تحریمها است.این امر مستلزم برچیدن زیرساختهای غنیسازی و کاهش ذخایر اورانیوم توسط ایران خواهد بود. ایالات متحده بعید است که تمام تحریمها را بدون اینکه تهران ابتدا حداقل بخشی از زیرساختهای غنیسازی اورانیوم خود را برچیند و ذخایر اورانیوم با غنای بالا را کاهش یا منتقل کند، به طور کامل لغو کند. تحریمها دستهبندیهای مختلفی را هدف قرار میدهند، از جمله صنعت نفت، قابلیت نظامی و مشارکت در موسسات مالی جهانی مرتبط با حمایت از تروریسم و بیثباتی منطقهای.ایران به دنبال رفع هر دو نوع تحریمهای ثانویه و اولیه ایالات متحده است.
برای دستیابی به یک “معامله بزرگ” که منجر به توانبخشی ایران، رفع نیاز آن به سلاحهای هستهای، افزایش ثبات در خاورمیانه و بهبود پارادایم امنیتی برای اسرائیل شود، اراده سیاسی از هر دو طرف ضروری است.مذاکرات نباید علنی شوند و تصمیمات نهایی باید به عنوان یک توافق دوجانبه سودمند بین طرفین برابر اعلام شود تا ایران بتواند “حفظ آبرو” کند.
آینده اقتصادی ایران به طور ناگسستنی به انتخابهای ژئوپلیتیک آن گره خورده است. ورود قابلتوجه سرمایهگذاری خارجی و وامها، همانطور که در پرسش کاربر پیشبینی شده است، بدون تغییر اساسی در سیاست خارجی ایران، به ویژه در مورد برنامه هستهای و موضع منطقهای آن، اتفاق نخواهد افتاد. آزادسازی اقتصادی به کاهش تنشهای ژئوپلیتیک و تعهد معتبر به هنجارهای بینالمللی، فراتر از صرفاً کلمات و به سمت اقدامات قابل راستیآزمایی، وابسته است.
۴.۲. سازوکارهای جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی و وامهای بینالمللی
هیئت سرمایهگذاری خارجی در ایران به عنوان مرجع قانونی مسئول تایید درخواستهای سرمایهگذاری خارجی فعالیت میکند. با این حال، موانع قابلتوجهی برای سرمایهگذاری خارجی وجود دارد. تحریمهای ایالات متحده، افراد و نهادهای آمریکایی را از سرمایهگذاریهای جدید و اعطای وام در ایران منع میکند. حتی برای فروشهای دارای مجوز، سازوکارهای پیچیدهای مانند پرداخت نقدی پیشاپیش، فروش به حساب باز، یا از طریق موسسات مالی کشورهای ثالث که نه اشخاص آمریکایی هستند و نه نهادهای دولتی ایران، مورد نیاز است. انتقال وجوه “یو-ترن” که تراکنشها را از طریق سیستم مالی ایالات متحده برای منافع مستقیم یا غیرمستقیم بانکهای ایرانی یا دولت ایران دلار میکند، لغو شده است.
حتی در صورت رفع تحریمها، “شرایط بسیار نامطلوب در داخل ایران” (مانند سوءمدیریت، فساد، عدم شفافیت و ریسک سیاسی) سرمایهگذاری را برای کشورهای توسعهیافته بسیار دشوار خواهد کرد. مقامات ایرانی ادعا میکنند که کشور میتواند بیش از دو برابر سرمایهگذاری را با کمتر از نیمی از اندازه اقتصادی جذب کند، اما برای این مقیاس سرمایهگذاری، تحریمها باید به طور کامل برداشته شوند. با این حال، مجموعهای گسترده از تحریمهای ایالات متحده، همراه با شرایط بسیار نامطلوب در داخل ایران، سرمایهگذاری توسط ایالات متحده یا هر کشور توسعهیافتهای را بسیار دشوار میکند.
فرض کاربر این است که سرمایهگذاری خارجی و وامها پس از رفع تحریمها به ایران “سرازیر” خواهند شد. با این حال، گزارشها به صراحت بیان میکنند که حتی اگر تحریمها به طور کامل برداشته شوند، ایران با “شرایط بسیار نامطلوب” و “سوءمدیریت” مواجه است که شرکتهای بزرگ بینالمللی را دلسرد میکند. این وضعیت نشان میدهد که صرف نبود تحریمها، شرط کافی برای سرمایهگذاری مستقیم خارجی قوی نیست. ایران باید اصلاحات داخلی قابلتوجهی را برای تبدیل شدن به یک کشور واقعاً “آماده سرمایهگذاری” انجام دهد. این شامل بهبود حکمرانی، تقویت حاکمیت قانون، تضمین شفافیت، مبارزه با فساد و ایجاد یک محیط کسبوکار قابل پیشبینی و رقابتی است. بدون این اصلاحات داخلی، سرمایهگذاری خارجی، به ویژه از اقتصادهای غربی، حتی در صورت رفع موانع قانونی تحریمها، محتاط یا محدود باقی خواهد ماند. “جریان” سرمایه در صورت عدم بهبود اساسی فضای سرمایهگذاری، به جای سیل، به یک قطره تبدیل خواهد شد.
۴.۳. تحول اقتصادی بالقوه: بخشهای کلیدی و محرکهای رشد در دوران پساتحریم
با رفع تحریمها، ذخایر عظیم نفت و گاز ایران میتواند به طور کامل محقق شود و صادرات و درآمد افزایش یابد.این امر میتواند به طور قابلتوجهی بر بازارهای جهانی انرژی تاثیر بگذارد.سرمایهگذاری در پروژههایی مانند INSTC میتواند ایران را به یک مرکز لجستیکی بزرگ تبدیل کند و از طریق عوارض ترانزیت، درآمدزایی کرده و اهمیت منطقهای آن را تقویت کند.
پتانسیل رشد در بخشهای غیرنفتی نیز وجود دارد، از جمله صنعت، بورس، انرژیهای تجدیدپذیر، خودروسازی، داروسازی و مراقبتهای بهداشتی، فرآوری مواد غذایی، توسعه مسکن، گردشگری، حملونقل و کشاورزی، که توسط تاییدهای اخیر سرمایهگذاری نشان داده شده است. جمعیت زیاد ایران (۸۷.۵ میلیون نفر در سال ۲۰۲۵ ) و تقاضای انباشته قابلتوجه میتواند در صورت بهبود قدرت خرید و دسترسی بیشتر به واردات، مصرف را افزایش دهد.مصرفکنندگان ایرانی به انواع کالاهای وارداتی دسترسی مجدد پیدا خواهند کرد.
برای دستیابی به یک اقتصاد واقعاً متنوع و تابآور، ایران باید فراتر از صرفاً افزایش صادرات نفت حرکت کند. اقتصاد کنونی ایران به شدت به نفت وابسته است و از ناکارآمدیها و فقدان رقابت به دلیل انزوا رنج میبرد. تجربه تاریخی ویتنام نشاندهنده تنوعبخشی فراتر از کشاورزی و چالشهای شرکتهای دولتی است. ایران باید رقابتپذیری را در بخشهای غیرنفتی (تولید، خدمات، فناوری) که توسط تحریمها و سیاستهای داخلی سرکوب شدهاند، تقویت کند. این امر مستلزم سرمایهگذاری قابلتوجهی است، اما همچنین نیازمند تغییر به سمت سیاستهای بازارمحور، توانمندسازی بخش خصوصی و ادغام در زنجیرههای ارزش جهانی است، نه صرفاً تبدیل شدن به یک تامینکننده مواد خام. چالش اصلی، متعادل کردن اقتصاد از وابستگی بیش از حد به نفت و ایجاد صنایع واقعاً رقابتی خواهد بود.
۵. پیامدهای استراتژیک و توصیهها برای کسبوکارها
این بخش نهایی، بینشهای عملی و توصیههایی را برای کسبوکارهایی که در بازار ایران فعالیت میکنند یا آن را در نظر دارند، ارائه میدهد تا تغییرات را پیشبینی کرده و برای آینده آماده شوند.
۵.۱. تغییرات پیشبینی شده در محیط اقتصادی و بازار ایران
در صورت رفع تحریمها، انتظار میرود ریال ارزش خود را بازیابد و تثبیت شود، تورم کاهش یابد و رشد تولید ناخالص داخلی با افزایش درآمدهای نفتی و سرمایهگذاری مستقیم خارجی افزایش یابد.بازار به سمت گشایش بیشتر حرکت خواهد کرد و دسترسی به منابع مالی، فناوری و کالاهای بینالمللی افزایش خواهد یافت.ورود بازیگران بینالمللی جدید به بازار، رقابت را برای کسبوکارهای محلی افزایش خواهد داد. با بهبود قدرت خرید، تغییراتی در تقاضا برای کالاهای با کیفیت، خدمات و برندها مشاهده خواهد شد. انتظار میرود تغییراتی در قوانین سرمایهگذاری، مقررات بانکی و سیاستهای تجاری برای جذب و تسهیل سرمایه خارجی صورت گیرد.
پرسش کاربر آیندهای را متصور است که در آن ایران “وارد بازارهای جهانی میشود” و “سرمایهگذاریها سرازیر خواهند شد”. با این حال، پیشینههای تاریخی (تدریجگرایی ویتنام، شکستهای میانمار) و چالشهای داخلی ایران نشان میدهد که این انتقال احتمالاً نه فوری و نه هموار خواهد بود. سرعت رفع تحریمها، اراده سیاسی برای اصلاحات عمیق و ثبات محیط ژئوپلیتیک، همگی متغیرهای بسیار نامشخصی هستند. کسبوکارها نمیتوانند یک انتقال سریع یا خطی به یک بازار کاملاً باز را فرض کنند. ریسک اصلی نه صرفاً
اینکه تغییر اتفاق میافتد، بلکه سرعت و قابلیت پیشبینی آن است. شرکتها باید استراتژیهای انعطافپذیری را توسعه دهند که بتوانند با یک گشایش مرحلهای، بالقوه بیثبات و غیرخطی سازگار شوند. این به معنای برنامهریزی سناریو برای سطوح مختلف رفع تحریمها و اجرای اصلاحات است، نه صرفاً یک چشمانداز خوشبینانه واحد.
۵.۲. فرصتها و ریسکها برای کسبوکارها: عبور از دوران گذار
فرصتها:
- پتانسیل بازار دستنخورده: جمعیتی بزرگ و جوان با تقاضای انباشته قابلتوجه برای کالاها و خدمات.
- توسعه زیرساختها: فرصتها در بخشهای انرژی، حملونقل (INSTC) و توسعه شهری.
- اقتصاد غنی از منابع: دسترسی به ذخایر عظیم نفت، گاز و مواد معدنی.
- بازار مصرف نوظهور: رشد در خردهفروشی، خودروسازی و کالاهای مصرفی.
- سرمایه انسانی: نیروی کار نسبتاً تحصیلکرده، اگرچه برخی از کارگران ماهر مهاجرت کردهاند.
ریسکها:
- بیثباتی سیاسی و ژئوپلیتیک: درگیریهای منطقهای جاری و پویاییهای سیاسی داخلی.
- ریسک بازگشت تحریمها: احتمال اعمال مجدد تحریمها.
- عدم قطعیت نظارتی: عدم شفافیت، تغییر مقررات و موانع بوروکراتیک.
- نوسانات ارزی: در حالی که انتظار میرود تثبیت شود، نوسانات اولیه در طول انتقال میتواند بالا باشد.
- رقابت از سوی شرکتهای دولتی: ادامه تسلط شرکتهای دولتی و پتانسیل رقابت ناعادلانه.
- فساد: یک چالش مداوم که میتواند هزینهها را افزایش داده و مشکلات عملیاتی ایجاد کند.
- کنترل سرمایه و بازگرداندن سود: مشکلات احتمالی در انتقال سود از کشور.
چشمانداز گشایش ایران، یک دوراهی کلاسیک را برای کسبوکارها ایجاد میکند: از “مزیت پیشگام بودن” در یک بازار دستنخورده استفاده کنند، یا با توجه به ریسکهای بالا (بیثباتی ژئوپلیتیک، بازگشت تحریمها، شرایط داخلی) رویکرد “انتظار و مشاهده” را در پیش بگیرند. این وضعیت نشان میدهد که کسبوکارها باید به دقت پتانسیل بازده بالا را با ریسکهای قابلتوجه و چندوجهی متعادل کنند. یک “پیشگام” میتواند سهم بازار را به دست آورد اما با موانع سیاسی، نظارتی و عملیاتی قابلتوجهی روبرو شود. یک رویکرد محتاطانه ممکن است فرصتهای اولیه را از دست بدهد اما قرار گرفتن در معرض نوسانات اولیه را کاهش دهد. این امر مستلزم مدلهای کسبوکار بسیار انطباقپذیر، مشارکتهای محلی قوی و چارچوبهای ارزیابی ریسک قوی است که فراتر از استراتژیهای سنتی ورود به بازار عمل میکنند.
۵.۳. توصیههای استراتژیک برای سرمایهگذاران و کسبوکارهای کنونی و آتی
برای کسبوکارهای موجود:
- تابآوری عملیاتی: توسعه استراتژیهایی برای مقابله با نوسانات ارزی و فشارهای تورمی در کوتاهمدت.
- بازارگرایی مجدد: ارزیابی مجدد سبد محصولات/خدمات، استراتژیهای قیمتگذاری و کانالهای توزیع در انتظار افزایش رقابت و تغییر تقاضای مصرفکننده.
- حمایت و مشارکت: تعامل با نهادهای دولتی مربوطه و سازمانهای بینالمللی برای حمایت از محیطهای نظارتی مطلوب و تغییرات سیاستی قابل پیشبینی.
- حفظ استعداد: سرمایهگذاری در حفظ استعدادهای محلی ماهر، که در غیر این صورت ممکن است مهاجرت کنند.
برای سرمایهگذاران آتی:
- بررسی دقیق: انجام بررسیهای دقیق و گسترده در مورد ریسکهای سیاسی، نظارتی و اقتصادی، به ویژه در مورد ساختارهای مالکیت و پتانسیل فساد.
- استراتژی ورود مرحلهای: در نظر گرفتن یک ورود مرحلهای، با شروع از تعاملات با ریسک کمتر (مانند مشارکتها، مجوزها) قبل از تعهد به سرمایهگذاری مستقیم خارجی در مقیاس بزرگ.
- مشارکتهای محلی: شناسایی و پرورش شرکای محلی قوی و قابل اعتماد که با ظرافتهای بازار ایران آشنا هستند و میتوانند پیچیدگیهای آن را مدیریت کنند.
- تنوعبخشی سرمایهگذاری: اجتناب از وابستگی بیش از حد به یک بخش واحد، حتی اگر در ابتدا امیدوارکنندهترین به نظر برسد.
- برنامهریزی سناریو: توسعه برنامههای سناریوی قوی برای سطوح مختلف رفع تحریمها و اجرای اصلاحات، از جمله شکستهای احتمالی.
- چشمانداز بلندمدت: اتخاذ یک دیدگاه بلندمدت، با اذعان به اینکه تحول اقتصادی قابلتوجه زمان و تلاش پایدار را میطلبد.
توصیههای عمومی:
- نظارت بر تحولات ژئوپلیتیک: پیگیری دقیق مذاکرات هستهای، درگیریهای منطقهای و تغییرات سیاست ایالات متحده/اتحادیه اروپا.
- درک فرهنگ و رویههای کسبوکار محلی: سرمایهگذاری در هوش فرهنگی و انطباق رویههای کسبوکار با هنجارهای محلی.
- آمادگی برای انطباق: آمادهسازی برای استانداردهای سختگیرانه انطباق بینالمللی پس از رفع تحریمها.
پرسش کاربر خواستار توصیههای عملی است. با توجه به عدم قطعیت شدید در مورد آینده ژئوپلیتیک ایران (توافق هستهای، ثبات منطقهای) و عمق چالشهای اقتصادی آن (ارز، تورم، شرایط داخلی)، یک استراتژی کسبوکار ایستا کافی نیست. موارد تاریخی نشان میدهند که حتی پس از گشایش، چالشها همچنان پابرجا هستند (ریسک اعتباری میانمار، مشکلات شرکتهای دولتی ویتنام). توصیه اصلی، اتخاذ یک “استراتژی انطباقپذیر” است. این بدان معناست که نه تنها یک برنامه داشته باشید، بلکه یک چارچوب پویا داشته باشید که امکان تنظیمات سریع را در برابر تغییرات چشمانداز سیاسی، اقتصادی و نظارتی فراهم کند. این شامل نظارت مستمر بر شاخصهای کلیدی، ایجاد انعطافپذیری عملیاتی، تنوعبخشی ریسک و تقویت شبکههای اطلاعاتی محلی قوی است. موفقیت به چابکی و توانایی چرخش در پاسخ به فرصتهای در حال تحول و چالشهای پیشبینی نشده بستگی دارد.
نتیجهگیری
ایران در حال حاضر در یک وضعیت پیچیده ژئوپلیتیک و اقتصادی قرار دارد که با انزوای منطقهای، تنشهای فزاینده با قدرتهای بزرگ و چالشهای اقتصادی داخلی شدید از جمله تورم بالا، کاهش ارزش پول ملی و رشد ناچیز تولید ناخالص داخلی مشخص میشود. با این حال، این کشور دارای داراییهای استراتژیک قابلتوجهی از جمله موقعیت ژئوپلیتیک محوری و ذخایر عظیم انرژی است، و نکته مهم این است که دولت و بخش خصوصی آن از بدهی خارجی قابلتوجهی برخوردار نیستند.
مسیر پیش روی ایران برای ادغام مجدد اقتصادی، به شدت به یک توافق جامع هستهای، رفع کامل تحریمها و انجام اصلاحات ساختاری عمیق داخلی گره خورده است. درسهای تاریخی از کشورهایی مانند ویتنام و میانمار نشان میدهد که موفقیت در این گذار نه تنها به گشایش خارجی، بلکه به اراده سیاسی برای اصلاحات بازارمحور، شفافیت، و ایجاد یک محیط سرمایهگذاری جذاب و قابلاعتماد بستگی دارد. موارد دیگر مانند کوبا و اتحاد جماهیر شوروی نیز بر ناکارآمدی و ناپایداری انزوای اقتصادی طولانیمدت تاکید میکنند.
برای کسبوکارهایی که در حال حاضر در ایران فعالیت میکنند یا به ورود به این بازار فکر میکنند، چشمانداز آینده هم فرصتهای بیبدیل و هم ریسکهای قابلتوجهی را به همراه دارد. تحول اقتصادی ایران، در صورت وقوع، با نوسانات و عدم قطعیت همراه خواهد بود. بنابراین، ضروری است که استراتژیهای کسبوکار به شدت انطباقپذیر باشند، با تمرکز بر بررسی دقیق، برنامهریزی سناریو، ایجاد مشارکتهای محلی قوی و حفظ چشمانداز بلندمدت. “ایران فردا” برای کسانی که آماده درک و کاهش پیچیدگیهای ذاتی آن هستند، فرصتهای منحصربهفردی را ارائه خواهد داد.