قطعا در زندگی بعد از مواجهه با مشکلات به این موضوع فکر میکنیم که آیا روش انتخابی من برای حل مشکل درست بود؟
+ من تمام تلاش خودمو کردم و بهترین روش انتخاب کردم.
– روشی که انتخاب کردی چی بود ؟
+ اینکه بهش گفتم میشه باهم بریم پارک قدم بزنیم ؟ رفتیم و آروم و مهربون بهش گفتم که امکانش هست که منو حذف کنی از اون کار؟
– خب عکس العمل اون چی بود ؟
+ اون که همیشه با من مشکل داره کلا نرمال نیست. آخرم مشکل ما توی کار بدتر شد.
– خب اگه بهترین روش را انتخاب کردی چرا نتیجه نداشت !؟
+ چون اون همراهی نکرد باهام.
همیشه وقتی با مشکلاتی در ارتباط با دیگران روبرو میشویم، فکر میکنیم روشی که انتخاب کردهایم، واقعاً عالی و بینقص بوده است. اگر نتیجه خوبی بگیریم، میگوییم که درست فکر میکردم و حق با من بود. اما اگر نتیجهای نگیریم، باز هم همین را میگوییم و شکست را به گردن طرف مقابل میاندازیم.
پس، واقعاً چه معیاری وجود داره که نشون بده عملکرد ما درست بوده یا نه؟ دیشب داشتم به این فکر میکردم و یک معیار نسبتاً خوبی برای این مسئله پیدا کردم.
اولاً: برای هر مشکلی حداقل یک یا چند راه حل وجود داره که میتونه به طور کامل اون مشکل رو حل کنه. چون ما اطلاعات کافی نسبت به همه راه حلها و روشها نداریم، ممکنه نتوانیم اونها رو پیدا کنیم و ممکنه روشی که انتخاب میکنیم درست از آب در نیاد.
دوماً: به اندازه تعداد انسانهای روی کره زمین، سلیقهها و طرز فکرهای مختلف وجود داره و هیچ کس کاملاً شبیه دیگری نیست. انسان و تفکر او محصول تجربیاتی است که از دوران کودکی تا به امروز کسب کرده. پس طبیعتاً یک روشی که روی یک نفر جواب میده، لزوماً روی نفر دیگری جواب نخواهد داد.
در نتیجه: اگر ما از روش انتخابی خود نتیجه گرفتیم و مشکل حل شد، پس روش و رفتاری که انتخاب کردیم درست بوده. در غیر این صورت، روش ما اشتباه بوده است.